
من اومدم گدا شم کفتر گنبد طلاشم
دوباره قصه ی ما تکرار شد ، من ،شما، گنبد طلا ،حرم ،سفره ی کرم ،ضریح ،یک آقای کریم ،هزاران گدا
یک دل شکسته ، گوشه ی صحن ،هزاران دست نیاز و دوباره پنجره فولاد و البته تنها به بهانه ی حاجات .
سلام آقا
ما بینوا ،شما ،سلطان
ما که هیچ ،شما رئوف ،انیس النفوس
ما که هیچ ،ضعیف، شما معین الضعفا
ما دردمند،شما درمان
یا انیس النفوس ،یا رفیق، یا علی بن موسی الرضا (علیک آلاف تحیه وثنا )
دوباره امروز زیارتتان کردیم در قاب تصویر سیما اما نه از باب تصویر بلکه بر امواج بلند و وسیع محبتتان و لطف و کرم شما من که هیچ ، کل مردمان ایران به سمت شما پر کشیدند حتی اگر جسمشان مشهد نیست دلمان ، دلشان و دلم کبوتر شد و باز پر گرفت حوالی گنبد طلای شما آقا ، دانه بده ،آب بده تا در روز شهادت بهانه ای باشد برای دوباره پرواز کردن به سوی نور ،سوی شما ،آقای مهربانی ها و دل هایی که در عجبم که عزادارند مگر شما شهید شده اید؟ ای آن که از همه ی ما زنده تری . ای امام حی ما ، من تو را بیدار می دانم یا علی موسی الرضا (ع) .
و دوباره ......
یادم هست سایه کرمتان .....
این پایان قصه ی ما نیست ...
یا علی