بالاخره شماره جدید آرمان هم با همه دردسر ها و شیرینی هایش به چاپ رسید و استرس بیچاره کننده به چاپ رسیدن نشریه از روی دوش من نوعی برداشته شد .شکر خدا که شرمنده برخی بچه ها ی آرمان نشدیم اما و اما ای کاش ... بگذار بگذریم.
بالاخره کار های گروهی وتشکیلاتی دردسر ها و در عین حال شیرینی هایی دارد که آدم رو امیدوار و دلخوش می کند از جمله همین سفر تشکیلاتی تهران که مهدی خلیلی در وبلاگش شرح داده که داستان های شیرینی البته نه زیاد شیرین و همراه با کمی حرکات اکشن هم همراه بود که به لطف الهی برطرف شد و یه دوره فشرده مترو سواری یاد گرفتیم .اما چه فرصتها و چه پتانسیل ها که هدر نمی رود چه کارها می شود کرد و چه از این دست سفرها که فایده های زیادی دارد می شود رفت اما ...و اما یه نکته دیگه درمورد روند فعالیتهای گروهی و توصیه ای به دوستان علاقمند (در صورت قابل بودن ) در این کارها به نظر ها وانتقاد های سازنده بسیار توجه کنید اما به حرف های صد من یه غاز و ناامید کننده از جمله حجی نمیشه ،ایده آل گرا نباش ،خیلی گنده گنده فکر می کنی و حرفهایی که سراسر شما را به عدم حرکت دعوت می کند توجه نکنید چون بزرگی میگه : بدان هر وقت که خواستی کار جدی انجام بدی دور وبرت خالی میشه . و همه، همه کاری دارن الا این کار. اگر به خودت وکارت ایمان داری مصصم و جدی ادامه بده و بلایی که به سر بنده در برخی کارهای گروهی آمد دقیقا همین بود که دوستان جدی ترین حرکت ها و با فکر ترین کارها رو زیر سوال می بردند و گاها می خندیدند که خط خیلی نکات مفید و حیاتی رو در این مجموعه ها کور کردند و باید پاسخگو باشند از جمله کار مطالعه، کتاب و کتابخوانی که در این کار به بازاریاب فلان انتشارات و فلان کتابفروشی متهم می شوی ! طبیعی هم هست که البته ما هم به قول اصفانیها دندمون پهن تر از این حرفا بود و کارمون رو می کردیم اما و اما چه انگیزه ها که کشته نشد و چه طرح ها که بر زمین نماند که البته برخیرفقای سوپر تشکیلاتیهنوزهم اینتزهای ویژهرا دارن و آثارش هم بر همگان عیان و نتایجش معلوم . و اما من عهد کرده ام قائل به احترام به نظر متقابل دیگران بوده و باشم (ان شاالله )
پس نوشت :
مطلب فوق هیچ اشاره ی مستقیمی به عملکرد شورای مرکزی کنونی و یا شخص خاصی از این شورا ندارد (خدای ناکرده زبونم لال ) .مطلب روند کلی رو بحث کرده است.
ما هیشکی نیستیم قابل توجه برخی دوستان .اگر در جایی تعریفی از خودم کردم بزارین به حساب جوونی و خامی.
این پایان قصه نیست...