السلام علی القتیل العبرات .
یا امام رضا. ایها الامام الرئوف، دل پر می کشد به سویت و اذن می خواهد تا راهی شوم ،راهی ملجا دیوانگان ، به سمت حرم و اذن می خواهد تا پر بکشد سمت حریم تنها امیر یتیم نواز ، علی علیه السلام و سمت قتیل العبرات، ساکن سرزمین کرب و البلا و می رود تا از جانب همه ی محبان بگوید : لا یوم کیومک یا اباعبدالله و یا لیتنا کنا معک با دستان خالی و روی سیاه . می روم تا دوباره ببینم خانه کریمی که پناه دردمندان است وبگویم : من آمدم، تو دریاب . من آمدم .آقای من ،دنیای من ،الهم الجعل محیای محیای من و می آیم به سمت تو ،سمت نور ،سمت خوبی ها ،آقای من. این دل رمیده ی من در انتظار حرم یاره و آرام آرام می آید با اذن الهی و ویزای یا عباس و مهر خروج لطف کریم و مجوز نظام وظیفه ی خون بهای شهیدان و با ضمانت امام رضا ، گذرنامه ی عشق اهل بیت، تا از مرز عشق و جنون گذر کند و هنگام وصال بگوید : صل الله علیک یا ابا عبدالله.
و چه زیبا می گوید رضا هلالی خودمان:
دیوونه کربلاتم، از بچگی مبتلاتم، سینه زن روضه هاتم ،مدیون چشماتم ،وقتی شبا بی قرارم ،سرمو رو تربت میزارم.
همه ی عشق ما ، نذر سینه زنا، قربون پرچم حرم کربلا . خاطره ی اولین بار نگاه بار به صحن علمدار، دلم رو کرده گرفتار ،دلتنگتم ای یار، من و یه دل هوایی خسته شدم از جدایی . میخوام بشم کربلایی.
نمی گم عاشقم . آخه نالایقم . میدونم آقا جون برات آینه ی دقم.
در پایان از همه ی رفقایی که ندیدمشان و بر گردن ما حق دارند و ما مدیونشان هستیم ،حلالیت می طلبم.
نایب الزیاره هستیم .انشاالله
.این پایان قصه نیست