بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

بسم الله الرحمن الرحیم

تمام کلام : ای کاش میثم تمار شوم در حفاظت ز امیرم ، دارم بزنید .

این شروع قصه ی تازه ای است و ما تازه سرگردانیم در دیار بیدارها ... و بیداری بهانه ای برای نوشتن از دردها و آرمان ها

و می نویسم به عشق بیدارترین مرد دنیا . فتوکلت علی الله

یادم نرود باید بیدارترین باشم
در معرکه تزویر، هشیارترین باشم
در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان
در قحطی میثم‌ها، تمارترین باشم
هم پنجره مهرم، هم پنجره رحمت
امروز ولی باید دیوارترین باشم
یک سو علم مارق، یک سو کتل قاسط
در فتنه پرچم‌ها، عمارترین باشم
هفتادو دو ملت نه، هفتادو دو پیغمبر
اسلام محمد را معیارترین باشم
در ظهر عطش معذور، غفلت زده مجبور
امروز که مختارم، مختارترین باشم
گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من
امروز که می‌خواند، انصارترین باشم

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه» ثبت شده است


او که نیز منتظر جواب آنها می ماند، می بیند انتخاب واحد ترم آینده آغاز شده و خبری از کمیته مسابقات که اکثر آنها هم همین کارمندان خدوم،زحمتکش،ایثارگر،پاسخگو و متواضع امور اداری ،امور تاسیسات،امور آموزشی،امور کارگاهی و امور بی اموری هستند، نیست .او که می بیند مجبور به انتخاب واحد است به سایت وزین ،زیبا ،به روز و قابل دسترس دانشگاه مراجعه می کند و ساعت انتخاب واحدش را که معیار بسیار زیبابی جهت تعیین آن وجود دارد (ضعیف کشی) را ملاحظه و مکاشفه می کند که از بد روزگار، این ترم، درسی با اساتید از ما بهترون به او نمی رسد .او که اصلا نا امید نشده و به این نظام آموزشی ایمان دارد مشکل را از خود می بیند و شجاعانه اقدام به ترک تحصیل و درک ورزش می کند و در نهایت ناچاری و ناامیدی به رشته دو و میدانی رو می آورد و از اتفاق در مسابقات اسیایی گوانجو هم مدال می آورد اما به علت شباهتش به سجاد مرادی (قهرمان دو و میدانی) خواست که این مقامش ریا نشود ونامی از او نبریم.

به امید روزی که جوانان ما ،برای امتحان دادن مجبور به ورزشکار شدن نشوند.

این پایان قصه نیست ....

  (م.بیدار)


,
میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۵ تیر ۹۱ ، ۰۸:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر