داشتم فکر می کردم چقدر محبت های بین خودمان کم رنگ شده !چقدر رنگ رفاقت ها بی رنگ شده .همه چیز در معادلات پیجیده منافع، آنالیز عددی می شوند و اگر جواب معادله دو سر سود به نفع خودمان بود جواب قابل قبول است و رفاقت پابرجا و گرنه خیر معادله بی جواب .انگار محبت و مرام و مردونگی مال فیلمای دهه ۴۰ و ۵۰ بوده و در همون دوران دفن شده .انگار من، ما ،شما، آنها ، ایشان دیگر معنی خاصی ندارد و همه ضمایر نقش آنها را بازی میکنند و همه دیگرانند دور از حلقه احترام ،محبت ،مرام ،گذشت ، رفاقت و خویشاوندی و آشنایی و همسایگی ما .کجا رفتند واژه های مخلصیم ،نوکریم تا آخرش ؟و از کجا آمدند واژه های غریب به من چه .مشکل شماست.و از کجا آمدند رفتار های غریب پرستیژ و کلاس حتی برای رفیقمون،بچه محلمون ،همسایمون و مردممون. یادش بخیر دست محبت و رفاقت مردممون با هم .یادش بخیر رفقای لحظه های سختی و رنج. یادش بخیر جوانان با اخلاص و اخلاق با صفای کوچه های دلتنگی و یادش بخیر محبت بی دریغ ،گذشت بی دلیل ،کمک بی پرسش و یادش بخیر صفا و معرفت گذشته.
یادش بخیر کوچه های تنگ و باریک قدیم که لااقل موجب نزدیکی و یه سلام و علیک توفیق اجباری بود . یادش بخیر
این پایان قصه نیست ...