چه می شود که شوم کبوتر حرمت
,
که آشیانه کنم به سایه کرمت
گرچه از کم، کمترم .حلقه گوش این درم
یا به زنجیرم نما یا بده بال وپرم
یا علی موسی الرضا یا علی موسی الرضا
قدم بنه به سرم. نظر نما بنما به دلم
اگر نظرنکنی غمم کجا ببرم
روسیاهم یا رضا بی پناهم یا رضا
نوکری تو شده افتخارم یا رضا
یا علی موسی الرضا یا علی موسی الرضا
سلام.چندی است که دلمان برای آن کریم بی دریغ امام رضای خودمان دلم تنگ است و مجال پر کشیدن به آستانش نیست .دلمان پر می کشد که به دامانش پناه ببریم و درددل کنیم و طلب مشکل گشایی.آقای ما انقدر کریم است که به ریزه خوارهایی مثل ما هم توجه می کند و دست همه را می گیرند .دعوت می کنند و ما توان اجابت نداریم البته سفره ی کریم که دعوت نمی خواهد هر وقت در زدی می گشاید . یا امام رضا ما که دعوت نامه نمی خواهیم حرمت خانه ماست .
این پایان قصه نیست...
,