گرچه قصه بی کرانه گرچه غصه شوکرانه
بی اجازه با اجازه دل من تو جمکرانه
به خدا دلم شروره ولی بی تو ناصبوره
آقا شیعه ها غریبن بیا که وقت ظهوره
مردم اهل اشتباهن شیعه ها که چشم به راهن
رو به لشکر یهودی بچه ها گناه ندارن
کنده خار ور ریشه گل قفسه سرای بلبل
بیا و بیا تو دستت ذوالفقار بی تحمل
شیعه ها چه بیقرارن شب نشین زلف یارن
می بینی که اهل لبنان غیرتو کسی ندارن
ما که اهل خطو خالیم تا به کی باید بنالیم؟
بگو با کلب یهودی ما به مرتضی می بالیم
تو رگ ستاره خونی تو ستون آسمونی
درد بچه شیعه ها رو بهتر از همه می دونی
غصه تو داده آقا اشک بی اراده آقا
توی کربلای لبنان حرمله زیاده آقا
دل به زیر دینه آقا اهل درد و شور و شینه
نقش پرچم تو آقا یا لثارات الحسینه
بی تو غم به دل میومد زخم مشتعل میومد
شیعه زخمی یهود است کاش ابوفاضل میومد
اهل اشک و آهی آقا نور چشم ماهی آقا
بیا تا همه بدونن پشت حزب اللهی آقا