بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

بسم الله الرحمن الرحیم

تمام کلام : ای کاش میثم تمار شوم در حفاظت ز امیرم ، دارم بزنید .

این شروع قصه ی تازه ای است و ما تازه سرگردانیم در دیار بیدارها ... و بیداری بهانه ای برای نوشتن از دردها و آرمان ها

و می نویسم به عشق بیدارترین مرد دنیا . فتوکلت علی الله

یادم نرود باید بیدارترین باشم
در معرکه تزویر، هشیارترین باشم
در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان
در قحطی میثم‌ها، تمارترین باشم
هم پنجره مهرم، هم پنجره رحمت
امروز ولی باید دیوارترین باشم
یک سو علم مارق، یک سو کتل قاسط
در فتنه پرچم‌ها، عمارترین باشم
هفتادو دو ملت نه، هفتادو دو پیغمبر
اسلام محمد را معیارترین باشم
در ظهر عطش معذور، غفلت زده مجبور
امروز که مختارم، مختارترین باشم
گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من
امروز که می‌خواند، انصارترین باشم

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

روایت این داستان :

نمردیم و یکی هم ما رو یه مهمونی دعوت کرد و کلی تشکیلات برامون چید وکلی خدم وحشم و دم ودستگاه راه انداخته بود .

به ما گفتن از امروز که برسه دعوتی برا یه مهمونی که یه سی روزی هم اونجا تلپی. ما که کلی خوشحال شدیم و کفمون برید ،حالا این بابا کی هست که تو این اوضاع بی ریخت که همسایه از همسایه خبر نداره ما رو دعوت کرده اونم نه یه روز و دو روز 30 روز خلاصه کنجکاو شدیم از حاجاقا بپرسیم مکان را ؟ و زمان را  و شخص صاب خونه و صنمش با ما که آسمون جل عالمیم و بی کس و کار و تو این دور و زمونه هم که کسی مارو تحویل نمی گیره .خلاصه با کلی خیال بافی و تخیل از یه مفت خوری دل سیر حاجاقا یه هوک گفت : صاب خونه خداس  ما که یه کم شاکی شدیم که دوباره حاجاقا زد تو فاز عرفان و تخیلات و  آخه مگه خدا هم مهمونی داره ؟ اونم ادامه داد و گفت مهمونیش هم از فردا صبحه و مکانش هم دل خودته و باید از فردا روزه بگیری و مهمون خدا بشی .ما که بعد کلی آسمون ریسمون، دوزاری چولمون افتاد که این مهمونی ماه رمضون خودمونه و مام که از بچگی محض رضای خدا سر جمع 30 تا روزه نگرفته بودیم ،فکری شدیم که حاجاقا چه پیله ای کرده به ما که ببرتمون از این مهمونیا خلاصه ما هم برا فرار از مهلکه و اندکی مزاح گفتیم حاجاقا این بود مهمونی که می گفتی ؟ دمت گرم با صفا ، مرامتو عشقه این چه مهمونیه که نباید چیزی بخوری و نه حرف ناشایستی بزنیو و چشت هم که حتما باید درویش کنی یه باره بیا یه فص کتکمونم بزن ! حاجاقا لبخندی مثل همیشه زد و گفت این مهمونی امسال فرق داره . و ماهم می خواستیم کارو ببریم گفتیم حاجی نکنه اونجام هدفبندیه ( هدفمندیه) رایانه هاست ؟ یا شایدم تحریمن که هیچی نمیدن بخوریم ؟ نه ؟  


                ما که داریم میریم مهمونی

 

این پایان قصه نیست ....

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۹:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

الان که وقت روضه نیست 

 اما دلتنگ سینه زنی و  روضه هام 

الان که وقت این حرفا نیست 

امادلتنگ حال وهوای  هیئتم 

و مجنون مناجات های شب های بی پایان هیئت

دوست دارم بزم زیبای حسینو ، رویای سیمای حسینو ، حتی الان که وقت این حرفا نیست.

دلتنگ شبای محرمم نمیدونم چرا؟ 

الان که وقت غم وماتم نیست .

دوباره دلتنگ حال وهوای حرمم .

الان که وقت سفر نیست

چه می شود که شوم کبوتر حرمش ؟

الان که وقت رفتن نیست

اما همین الان که وقت رفتن نیست خواهانم که بروم 

بگذار پر بکشم سویش الان و  این روزها که وقت ما همیشه تنگ است و زندگی مان تکرار مکررات 

دوباره توی این دلم غصه داره

بزن بریم به کربلا بی قراره

دوباره دلم امشب شکسته

کربلا که نمی توان رفت 

اما به قول رضا هلالی با روضه های حسین نفس تازه می کنیم وقتی هوای شهر نفسگیر می شود .

پس  می ایستم روبروی پنجره اتاق دست بر سینه ،آرام می گویم صلی الله علیک یا اباعبدالله  و  برمی گردم  رو به مرکز ایران خراسان می گویم السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ، السلطان یا ابالحسن  .

السلام علیک یا صاحب الزمان (اللهم عجل لولیک الفرج)

 و آرام پر می کشم به سمت حرم امام رضا که مسیر کربلا رفتن حتما از اونجا شروع میشه  .


آقای من، دنیای من ، اللهم اجعل محیای محیای من ، 

من برای تو گریه می کنم ،تو برای من،  سامون بده ، لیلای من یک خبری به مجنون بده،  من که مردم کربلاتو به من نشون بده ، 

وذکری از قدیم :  بین همه ی عشقای دنیا عشق است اباالفضل  .

 این تیکه آخر نوای پرشور حاج عبدالرضا هلالی و جواد مقدم  در جمعه اخیر بود که در سومین همایش مدافعان حرم  ما رو برد به فضای سالهای 82-83 دوران عشق سینه زنی ، اوایل  آشنایی با حاج عبدالرضا هلالی،  رضا هلالی خودمان  و اوایل تریپ مذهبی ورداشتن و رفتن تو سیر وسلوک و عرفان خالص اونم فقط با نواهای رضا هلالی و لاغیر که اصلا انگار غیر این نمی شد و  ما رو پر میداد به کجا خدا می دونه . یاد آن روزها بخیر  تنها دغدغه مان حل مسائل شیرین ریاضی 1  و  کارهای فرهنگی مدرسه بود  و ... 

 

و این پایان قصه زیارت نیست ...

 

دانلود مداحی حاج عبدارضا هلالی و جواد مقدم در مدافعان حرم

 


,
میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۷ تیر ۹۲ ، ۱۹:۴۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروز برای شهدا وقت نداریم .

باشد تا فردا بیاید شاید  ...

 

            یاد آن روز ها بخیر

 

 

دانلود کلیپ شلمچه تفسیر عشقی با نوای حاج عبدالرضا هلالی

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۴ تیر ۹۲ ، ۲۱:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شهدا سلام  .

 ببخشید اما دیگر شرمنده نیستم . بگذار این بار دیگران شرمنده باشند و روسیاه که این زمستان هم می رود اما در حافظه تاریخی ما خواهد ماند واکنش همه آنهایی که به آنها برای کار در زمینه شهدا رو زدیم، خواهد ماند که عده ای برای شهدا هم کلاس می گذارند و حتی برای شناخت معارف شهدا هم عذر و بهانه می آورند چه برسد به شهادت . زهی خیال باطل . کجایید جوانان خدایی دهه 60 ؟ کجایید مردان بی ادعا ؟ کجایند  امثال همت و باکری ؟ کجایند صیاد و باقری ؟ شاید این روز ها ما بیکار شده ایم که به هر که می گوییم بیایید برای شهدا کار کنیم می گویند کار و مشکلات داریم ؟ کجایید پیروان شهدا ؟ کجایید بسیجیان با اخلاص بی کسر خدمت و مزایای روز های سخت جنگ و جبهه ؟ شهدا شرمنده ایم در قبال خون شما و برخی جوانان بی تفاوت روزهای آرامش و صلح و صفا .کجا رفتند جوانان کارهای جهادی ؟کجایند جوانان فهم چالش ها و حفظ ارزشها ؟شهدا شاید هم ما  لایق این حرفا نیستیم ما که بارها گفتیم دیگران بیان راه نشون بدن والله اگر ما تبعیت نکنیم . اما بگذار بگذریم و بگرییم چون ابر در بهاران از بی دغدغگی جوانان مذهبی مان که هر کار اولویت دارد به معارف شهدا حتی طرفداری از بهار خزان شده .به رفقای ولایت مدار که در حرف و کلام فدایی رهبرند اما به خدا اگر ذره ای به صحبت های آقا در زمینه کار برای شهدا توجه می کردند این نبود اوضاع خواهش و تمنا و در مقابل ناز و کرشمه برای فعالیت در این باب . اگر غیر از این است و فعالیت موثر وقابل توجهی شده نام ببرید و آدرس بدهید تا در همین مکان منتشر کنیم ! فقط با تکرار شهدا شرمنده ایم واقعا شرمندگی مان را نشان می دهیم یا بر درجه ادعایمان می افزاییم ؟ چرا نمی خواهیم بیدار شویم شما را رجوع میدهم به صحبت های حاج حسین یکتا که گفت تو رو خدا تواین جنگ حزب الهی مشایعه کننده نشیدا باید به سبک زندگی شهدا جلو بریم /باید ایثار کنیم/سبک و سیره شهدا چیه ؟شهدا نون نیتشون رو خوردن /شهدا راست گفتند امام زمان دوستت داریم  ،آمده بودند که بروند نیامده بودند که بمانند و (اما در انتها علت العلل مشکلات کار گروهی ما ) : رفاقت های الان ما صادقانه نیست /دوستی ها باید صادقانه باشه 

 

این پایان قصه شهادت نیست ...

 

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۵ تیر ۹۲ ، ۲۳:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گرچه قصه بی کرانه گرچه غصه شوکرانه

بی اجازه با اجازه دل من تو جمکرانه

به خدا دلم شروره ولی بی تو ناصبوره

آقا شیعه ها غریبن بیا که وقت ظهوره

مردم اهل اشتباهن شیعه ها که چشم به راهن

رو به لشکر یهودی بچه ها گناه ندارن

کنده خار ور ریشه گل قفسه سرای بلبل

بیا و بیا تو دستت ذوالفقار بی تحمل

شیعه ها چه بیقرارن شب نشین زلف یارن

می بینی که اهل لبنان غیرتو کسی ندارن

ما که اهل خطو خالیم تا به کی باید بنالیم؟

بگو با کلب یهودی ما به مرتضی می بالیم

تو رگ ستاره خونی تو ستون آسمونی

درد بچه شیعه ها رو بهتر از همه می دونی

غصه تو داده آقا اشک بی اراده آقا

توی کربلای لبنان حرمله زیاده آقا

دل به زیر دینه آقا اهل درد و شور و شینه

نقش پرچم تو آقا یا لثارات الحسینه

بی تو غم به دل میومد زخم مشتعل میومد

شیعه زخمی یهود است کاش ابوفاضل میومد

اهل اشک و آهی آقا نور چشم ماهی آقا

بیا تا همه بدونن پشت حزب اللهی آقا 

 


میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۵ تیر ۹۲ ، ۲۰:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


              صعود به جام جهانی

 

نمی دانم مقایسه خوبی است یا نه اما پس از شادی بیش از حد برخی از مردم پس از صعود به جام جهانی یاد خیلی از مسائل افتادم که یادمان رفته و شادیم و قهرمانانمان را شاید فراموش کرده ایم ؟!

خوشحالم ،خوشحالیم ،خوشحالند به جام جهانی راه یافتیم ،تیم ملی پس از 8 سال به جام جهانی فوتبال راه یافت ،غافلم،غافلیم ،غافلند که ره یافتگان به بزم جهانی الهی که بودند ؟ یادمان رفت ؟یادمان بود ؟ در راه جام جهانی چه چیزهایی هزینه کردیم ؟ 8 سال در میدان فوتبال جنگیدیم تا به جام جهانی برویم ،8 سال جنگیدیم و همه قهرمانانمان را به کار بستیم که چه بگوییم ؟چه می گوییم ؟ کجایند قهرمانان بی ادعا ؟ آنان که مصدوم نشدند و چند ماهی از میادین دور تا عکسشان را برروی پیراهنمان بزنیم در مقابل دوربین ها و به یاد آنان عکس یادگاری بگیریم و بزرگراهی ،کوچه ای ،خیابانی به نامشان کنیم . 8 سال جنگیدند تا عاشقی کنند و جسم خود را فدای این عاشقی کردند و از این دنیا دور شدند و به جام آخرت الهی راه یافتند آنجا که همه بزرگان مرحله مقدماتی دنیا از گروه خود بالا آمده اند و اکنون بواسطه امتیازات تقوایشان و تفاضل گل ایمان و برد در بازی مستقیم روبروی شیطان در بهترین جایگاه ها قرار گرفته اند و به مقام قهرمانی بندگی خدا رسیده اند و کاپ رضای الهی را به کاپیتان این تیم که همان پیامبر مهربانی هاست می دهند و آنجاست که شهدا که جزو تیم اصلی و از بازیکنان فیکس این تیم بودند نمایان می شوند و ما قبطه می خوریم و آنگاه می فهمیم قهرمانان واقعی میدان دنیا شهدا بودند .8 سال جنگیدند مردانه و تا پای جان و تا آخر 90 دقیقه دنیایی بازی کردند و ما جاماندیم و آنان رفتند ؟ نه، آنان رفتند و ما ماندیم در شادی پس از صعود به جام جهانی 2014 برزیل و این روزها خوشحالیم و در جنگ رنگ ها غرقیم .

اما یادمان نمی رود که مردان با غیرت واخلاق ایرانی جنگیدند تا پرچم ایران اسلامی را بالا نگه دارند و  خوش درخشیدند .

اما این روزها چه دوریم از قهرمانان واقعی مان .

این پایان قصه نیست ...

 


میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۹ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

               



انتخابات تمام شد و  این بار هم ملت ایران بود که سرافراز از این میدان بیرون آمد و بار دیگر به دشمنان حرف های زیادی در پس پرده زد .

اما انتخابات تمام شد و به هرجهت کاندیدای مورد نظر ما رای نیاورد و اکثریت به حجت الاسلام حسن روحانی رای دادند و ایشون به عنوان رییس جمهور انتخاب شد . اما خوشحالم از اینکه که دیگر توهم تقلب مطرح نشد وآقایان در یک دولت اصولگرا و سیستم انتخابات ان رای آوردند و دیگر نمی شنویم حرفهای کلیشه ای رای من کو ؟ و دیگر نمی بینیم کسی اعتراض کند و تجمع کند وآتش بزند سطل آشغالی را و بشکند شیشه ای  را و حرمت شکنی کند و دیگر پایگاه بسیجی مورد حمله قرار نمی گیرد و کسی کشته نمی شود و مرگ بر دیکتاتوری نمی شنویم و عکسی پاره نمی شود  .اینجا همان ایران است ،ایران 88،خرداد 88 و اما این بار ما رای نیاورده ایم اما ما مرادمان مردی است که احترام به نظر مخالف،احترام به نظر اکثریت را بمان یاد داده، کرنش کردن در مقابل رای ملت را و اعتماد را و اینجا ایران است و این بار، ما بازی را واگذار کردیم اما به مربیمان قول داده ایم صندلی نشکانیم و اتوبوس آتش نزنیم و بد وبیرا نگوییم و به تماشاگران تیم حریف چیزی پرتاب نکنیم و به داور فحش ندهیم چون قائل به قواعد بازی و آزادی هستیم و خواهیم بود  و آن مرد بود که عده ای از بدخواهان  او را دیکتاتور می خوانند و اگر این است دیکتاتوری ما خواهان و مصر بر این دیکتاتوری هستیم و او مردی است که راه را 24 سال است که نشان می دهد و این کشتی را به سختی از طوفان ها گذرانده و اکنون  صادقانه امیدواریم حجت الاسلام و المسلمین حسن روحانی بتوانند با تمام قوا وعده های خود را عملی و آینده کشور را تامین نمایند .

این پایان قصه نیست ...


میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سلام 


                                     

بالاخره این زخارف دنیا دست از سرمان برداشت و امتحانات را پشت سر گذاشتیم و مجددا با بسم الله الرحمن الرحیم کرکره وبلاگمان را بالا می کشیم  و دوباره بیداریم البته نه اینکه این روزها نبودیم بلکه کرکره پایین بود و وبلاگ داری نمی کردیم .

به هرجهت مهمترین اتفاق امروز کشورمان انتخابات است .انتخاباتی که با انتخاب یک نفر تدبیر و مدیریت امور اجرایی کشور را تا 4 سال دیگر به فرد مورد نظر می سپاریم و اما نکته جالب کار همین جاست که عده ای به راحتی می گویند فلان شخص چون مثلا فلان گروه اونو تایید کرده ،چون فلانی در مخالفتش اینو گفته ،همه میگن فلانی (حرفی که این روزها زیاد می شنویم ) و غافلیم از مشکلات عدیده و معضلات ندیده که هم توسط عده ای از نامزد ها مغفول مانده هم خود ما .چرا که از برنامه های برخی از آنها و یا برخی مواضعشان کاملا واضح است که از درد ورنج مردم بی خبرند و نسبت به بیان مسائل کلی و یا ادامه دادن سیاستهای معین دولت های گذشته می پردازند اما در بررسی که بنده انجام دادم و از افراد مطلع پرسیدم دونفر رو میشه به عنوان کاندید نهایی معرفی کرد که از بین این دو نفر که نقاط تمایزی هم با هم دارن یکی را که اصلح تر است انتخاب کرد . و این دو نفر کسی نیستند جز سعید جلیلی(جدایی از نقد های وارده مثل عدم مدیریت در پست های اجرایی و ملی به دلیل دید مناسب و توانایی لازم و کافی در زمینه سیاست خارجی و دید و ادبیات مقاومتی او و تقید به گفتمان انقلاب اسلامی دلیل انتخاب اوست ) و محمد باقر قالیباف(جدایی از مسائل مطرحه مانند عدم شفافیت مواضع در برخورد با جریان های سیاسی کشور و غیره در مورد او مدیریت و نظم در اجرای برنامه های مدیریتی اقتصادی  و همچنین موفقیت در مسئولیت های محوله به او تاکنون در عرصه ملی دلیل انتخاب اوست )  که با توجه به برنامه ها و مناظره های تلویزیونیشان نقاط قوت و ضعفی دارند که تقریبا عیان شد و اکنون تصمیم گیری با شماست .

و در این زمان که این متن به پایان می رسد آماده می شوم تا با یکی از رفقا سری به دوستانمان در پای صندوق های رای بزنیم و من قطره ای از دریای ملت ایران نیز رای خود را بدهم .

این پایان قصه نبود ... و اینجا ایران است  و باز هم حماسه ای دیگر .

سلام مردم ایران .




میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۲ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

                                   

میخواهم از مردی بنویسم که ندیدمش اما همیشه با دیدن عکس زیبای لب تاقچه خانه مادربزرگم به یاد پدربزرگی می افتادم که او را هم قبل از تولد از دست داده بودم و مهری که از همان قاب عکس و چشمان مهربان و نگاه نافذش می شد حس کرد برای مدتها دلگرمی ام  بود .

می خواهم از مردی بنویسم که ندیدمش اما از قاب جعبه جادویی هم می شد خدایی بودن و در عین حال مردمی بودنش را حس کرد چرا که به همان میزان با او احساس صمیمیت  و یگانگی می کردم .

می خواهم از مردی بنویسم که فقط از قاب تلویزیون خانه مان دیدمش و تنها صدای تاثیر گذارش را از آنجا شنیدم اما در حیرت مردی مانده ام که تاثیر کلامش پس از 24 سال پس از رحلتش هنوز تن انسان را می لرزاند ،هنگامی که می گوید :لا حول و لا قوه الا باالله العلی العظیم ، حس می کنی که این آیه تماما در کلام و رفتار او مصداق دارد و در حیرت می مانی از این دریای یقین .

می خواهم از مردی بنویسم که با سخنانش به من ، به نسل امام ندیده من، درس ایستادگی ،شجاعت ،ایمان و تنها خدا را دیدن داد .

می خواهم از مردی بنویسم که اگر گاهی افتخار  می کنم محب امیرالمومنینم یادی از او همیشه در ذهنم هست چرا که او ایستاد و دین خدا را دلهای ملت ایران احیا کرد .

می خواهم از امامی بنویسم که نسل انقلاب ندیده من ،نسل جنگ ندیده من ،نسل درد نکشیده من ،هنوز با آرمانهای او و یار وفادارش نفس می کشد و او را بیدار و زنده می بیند .همانطوری که با یک نگاه به قاب عکس او می توان این حس را تجربه کرد .

می خواهم از مردی بنویسم که وقتی خانه اش را می دیدی تعجب نمی کردی که چنین مردی، امام محبوب ملت ایران است چرا که مثل مولایش صادقانه ساده زندگی می کرد .

می خواهم از روزی بنویسم که به جماران رفتم و حسینیه پرخاطره اش را دیدم همان که از تلویزیون خانه مان دیده بودم اما بر روی آن صندلی بالای ایوان محل سخنرانی که پارچه سفید کشیده بودند امام را ندیدم و تا چند ساعتی در بغض فرو خورده خود سر کردم  و هنوز باور نداشتم که امام اینجا نیست چرا که والله نفسهایش را در حسینیه جماران می شد حس کرد .

 واما من که امام رو ندیدم خوشا به حال رزمنده هایی که در راه احیای دین خدا و یاد اهل بیت با عشق امام عازم جبهه شدند و خیلی هاشون در موقع شهادت به امام سلام می رسوندند که بگن و عده ات حق بود یا روح الله .

 

و می خواهم بگویم روح الله زنده است چون در دلها یاد او هست و ...

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق .

 یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه

این پایان قصه امام نیست ...

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۳ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 مردم ایران سلام 

مردم کوچه و بازار ،  امت حزب الله ، رفقای سیاسی ، دانشجویان بیدار،،رفقای حزب و حزب بازی و دوستانی که شاید رای نمی دهیدسلام

لطفا دیگربه اشخاص، به الفاظ، به اشعار،به ایده های شخصی،به ابتکارات بدون پشتوانه عملی رای ندهید.

دیگر فضای خوب بودن و تنها خوب بودن گذشته دیگر فضای کارهای جهادی غیر کارشناسی و بی برنامه گذشته ،دیگر رای به لفاظی دادن گذشته .برخی رفقا می گویند فلانی وبه شدت دفاع می کنند و افتخار می کنند که فردا فلانی رییس جمهور شد ما از قبل گفتیم .رفقا بیدار باشیددیگر رای دادن به آرمان های خیالی ، گذشته .دیگر زمانتکرار لفظ نظر رهبریرو ایشونه گذشته همون طوری که آقا بارها فرمودند و چند روز پیش تاکید کردند این حرف زده نشه . رفقا کشور ما  امروز نیاز ضروری به برنامه محوری وعمل به قانون ،شایسته سالاری واقعی نه انتخاب رفقای شایسته دارد .کشور ما نیاز بهتحول بنیادیندر خیلی مسائل مثل اقتصاد ،آموزش و پرورش و آموزش عالی داره که ریشه دیگر موارد است که خودمان می بینیم کارخانه های تولید دانشجو  را که از چین هم جلو زدیم و دانشجو سرخونه تولید می کنیم. اگر بخواهیم مقایسه کنیم خیلی از دوستان کاندیدا  که شعارهای مشابه اقای احمدی نژاد رو مطرح می کنند در بسیاری از این موارد به گرد پای او هم نمی رسند چه ظاهری و با ریا ،چه واقعی و عملی مثلمردمی بودن، ساده زیستی و یا کار جهادی کردنو ... که امروز می بینیم . یکی میگه گفتمان انقلاب اسلامی ،یکی میگه تدبیر وتقوا ،یکی میگه سیاست خارجی و اقتصاد ،یکی میگه دولت ضد تورم . آیا در پشت برخی این الفاظ فکر وبرنامه ای هم هست ؟ آقایان بیدار باشید ما نمی خواهیم دولت های گذشته را شبیه سازی کنیم در شمایل انسانی دیگر ما  فقط دنبال فقط برطرف کردن نقاط ضعف دولت های گذشته نیستیم.حرف جدیدچه دارید ؟ راهکار مشخص و عملی آقایان برای این انتقاد ها که  به روند 30 ساله انقلاب می کنند و دلسوزی ها که می کنند چیست ؟ ما در بین 8 کاندید فقط یکی دو نفر رو تا امروز دیدیمبرنامه مکتوب و مدونمنتشر کنه . نکند بقیه دوستان برنامشون شفاهییه و حفظن !

و داستان مهم تر از آن عدم توجه به شایعات و حرف های پراکنده است که فلانی دیگر رییس جمهوره و به همین دلیل به او رای میدیم و اما  خودمان را مسئول می کنیم در قبال 4 و یا 8 سال مسئولیت کشورمان و حتی آینده میهنمان . پس خواهشا با بررسی دقیق صحبت ها و برنامه ها رای بدهیم تا مثل امروزی نادمینی را نبینیم که روزی حامیان پیش مرگ رییس جمهور فعلی آقای احمدی نژاد بودند و همان ها اکنون شمشیر از رو کشیده اند و تخریب می کنند نه این دولت را بلکه روند 30 ساله را !

پس لطفا به کسی رای بدهید که آینده ایران با عزت را بسازد نه اینکه در طیف،دسته و قبیله ما جای بگیرد . رای به شایسته ترینبدهیم حتی اگر مخالف ما بود .

               

 

این پایان قصه نیست ...

میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۹ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


                      


و اما اصل قصه ما به اینجا رسید که روند شوخی و طنز  صحبت های حاج حسین به اینجا ختم نشد و با یه تغییر فاز به طور نامحسوس وارد بحث اصلی شدیم .وارد بحثی که سر دراز داشت مدتها بود که من نوعی رو مخصوصا امسال در گیر کرده بود .حاج حسین یه اشاره ای داشت به کلامی از رسول رحمت (ص) که جهاد سیاحت امت من است و یه روایتی شد از سرور عارفانه رزمندگان اون موقع و شهدای الان و اما نکاتی که به صورت تیتر وار اشاره می کنم و در پایان یه نظر شخصی دارم که میگم و امیدوارم دوستان فرهنگ مدار هم نکاتشون رو بگن .

حاج حسین یکتا با سبک خاص خودش وارد جنگ شد و یه تو گوشی محکم به ما زد اما نه از نوع فیزیکی که همراه بود با تلنگر های تاثیر گذار .اون گفت  :

اگر به سبک و سیاق شهدا عمل نکنیم کمیتمون لنگه .

برنامه ای که ریختیم  برای جهاد و خودسازیتون  چیه ؟

سبک و سیره شهدا چیه ؟شهدا نون نیتشون رو خوردن/شهدا راست گفتند امام زمان دوستت داریم  

به میزانی که منقطع بشی وصل میشی /چی کوبیدی زمین اومدی هیات ؟

به خیلی ها می خندیم صبر کن پرده ها بره کنار .هنوز سنگ محک خدا نخورده بمون .

جبهه قرار بی قرارا بود .

تا نظر نکن بمون کار حل نمیشه /یه کاری کنید امام زمان چشش شما رو بگیره .

برید دنبال خوسازی و دنبال عصای رد شدن ازنیل باشین .

چقدر سراغ مرگ رفتین /قبر تو  کجاست ؟

آمده بودند که بروند نیامده بودند که بمانند

رفاقت های الان ما صادقانه نیست /دوستی ها باید صادقانه باشه

خودتون رو وقف هیات کنید /وقف نامه بنویسید

باید به سبک زندگی شهدا جلو بریم /باید ایثار کنیم

تو رو خدا تواین جنگ حزب الهی مشایعه کننده نشیدا !

مراقبه محاسبه  مواخذه /برای اینکه هر سری دلتون رو بتکونید فکر کنید

برای اتصال درست به ولایت فکر کنید /بیایید فاعلیت رو از خودتون بگیرید /اشک بر حسین رو جدی بگیرید

کاررو جدی بگیرین /در خودسازی سناریوی چک شده توسط علما در نظر بگیرین .

واما رفقا حالا بیایم سرغ حکایت خودمون .صحبتهای بالا در واقع یه سیلی محکم بود به کی مهم نیست . برای من که سیلی محکمی بود چون مقایسه می کنم مایی که ادعای کار تو زمینه شهدا داریم ،مایی که ادعای کار فرهنگی داریم، مایی که ادعای کار تشکیلاتی داریم،  کجای کاریم ؟ نکاتی که بعضا در روند فعالیتهای امسال هم غایب بود جایش بسیار خالی . نکاتی که میتونه خیلی از فعالیتهای فرهنگی الان ما رو زیر و رو کنه اما شما نمی دونید چرا پیاده نمیشه ؟ چرا کم لطفی میشه و مصداق جمله یتو رو خدا تواین جنگ ،حزب الهی مشایعه کننده نشیدا  ! میشه و مای بچه شیعه ،بچه مذهبی با کلی ادعا بی تفاوت رد می شیم روی سخنم با خودم و امثال خودمه دوستان با کلاس ناراحت نشن .

و خوشحالم که لااقل خیلی از اهدافی که دنبالش بودیم روشن ومشخص تر شد و دلیل و انگیزه تشکیل کارگروه شهدا و امثال آن در خیلی از جاهای این صحبت ها بیان شد که رفقا پیدا می کنن و توجه می کنن .

 

 لینک دانلود  فایل صوتی صحبتهای حاج حسین یکتا 

البته رفقا زحمت کشیدن فایل صوتی صحبتها رو منتشر کردن .ممنونم اما  انتشار فایل صوتی خام یه کم  فکر کنم کم کاریه  البته به نظر من  . در مورد اینکه ما  یا لااقل من نوعی در این مورد چه کارهایی می تونیم انجام بدیم و تحلیل شخصیم از این صحبتها  هم ان شاالله در فرصت بعدی  بحث خواهیم کرد.

این پایان قصه نیست ...


,,,,
میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۶ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

                       

بالاخره روزهای آرامش قبل از طوفان به پایان رسید وبه ایام پر خوف و خطر امتحانات رسیدیم و به همین دلیل تا اطلاع ثانوی کرکره دکان وبلاگامان رو پایین می کشیم و از نوشتن مطالب جستک و خیزکی پرهیز می کنیم و اهتمام می ورزیم به دروس مبارکه مهندسی و احیای قانون پایستگی واحد ها .البته زهی خیال باطل که دیگر ما بیدار نباشیم  و نسبت به مسائل روز خاموش .ما همچنان بیداریم  در لابه لای تنفس امتحانی .

قانون پایستگی واحد ها : واحد ها نه پاس می شوند ونه از بین می روند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال می یابند .که بنده به این قانون در دانشگاه خودمان ایمان اووردم.

یا علی 

موفق باشید 

این پایان قصه نیست...


میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۵ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر



میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۶ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۹:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

                                        

داستان از اینجا شروع شد که حاج حسین یکتا اومد اصفهان و رفقا اطلاع دادن و قسمت شد تا بالاخره در محفلی صمیمی  بعد از نماز مغرب و عشا در جمعی از دوستان فرهنگ مدار ایشون رو از نزدیک ببینیم .

اما اینجای داستان رو یادم رفت در شروع بگم که بنده که دم در مسجد آقانور منتظر یکی از دوستان بودم که دیدم حاج حسین و همراهان دارن میان سمت مسجد و کم کم نزدیک شدن و به ما رسیدن که بنده عرض سلامی کردم و ایشون هم با استقبالی گرم دست ما رو فشردند و نکته جالب نحوه خاص خوش وبش حاجی بود که خودش ما رو در آغوش گرفت و جای شما خالی چنان ضربه محکمی به شانه ما کوبید که هرچی فرمول و نکته و درس قبلش خیر سرمون بعد از کلی ناپرهیزی تو کتابخونه خونده بویم پرید و معنای واقعی افسر جنگ نرم برام تداعی شد و جالب تر اینکه این برخورد اول ما بود و خلاصه رفتیم و وارد مکانی شدیم که قرار بود ایشون صحبت کنه و شکر خدا بساط نماز جماعت رو دوستان را انداخته بودند و به جماعت نماز رو خوندیم و بعد از اون رو صندلی هایی  که تعبیه شده بود نشستیم و پس از قرائت قرآن ،مسئول برنامه یه توضیحاتی داد و بعد  از توضیحاتی در باب صفات و جمالات حاج حسین یکتا  و  درخواست از ایشون برای تبیین موضع و توضیح جهاد فرهنگی و اشاره به دیدارشون با آقا وتوضیحاتی پیرامون آن .

بالاخره حاج حسین رفت و پشت تریبون قرار گرفت و ما که توقع داشتیم الان حاجی بزنه تو خط و خط شکنی کنه  و طوفان را بندازه دیدیم که ایشون داستان رو با به طنز کشاندن توضیحات و وصف صفات ایشون توسط مجری شروع کرد وبه همین دلیل روایتی از نحوه اعزامش به جبهه و خاطرات نحوه دستکاری شناسنامه برای اعزام و مشکلات بعدش داد که کمی هم بدآموزی داشت و توضیحاتی پیرامون اعزام شدنش به جبهه به عنوان امدادگر و نحوه طی کردن دوره آموزشی تا قسمت حساس کاریعنی یادگیری نحوه آمپول زدن وتزریقات بود که گویا ایشون هم درست که چه عرض کنم  فکر کنم اصلا یاد نگرفته بودن  چون بعدش از نحوه تزریق پنی سیلین به یه بنده خدا و همچنین به مجروحی که با تزریق ایشون به هوش آمد و با گفتن ذکری دوباره از هوش رفت توضیحاتی داد که خدا خیرش بده بنده نوعی که در چند وقت اخیر تا این عهد مشعوف و مسرور نشده بودم به طوری که دیگه داشت اشکمون در میومد و تمامی حضار از خنده روده بر شده بودند خلاصه خدا رحم کرد که به همین جا ختم شد و نکته جالب کار همین صفا و صمیمیت و شوخ طبعی و نحوه برخورد طنز ایشون بود که به خیلی ها اثبات می کرد هر چه در این جنگ نرم  عبوس تر و خشک تر و جدی نما تر باشی  افسرتر نمی شی ! اما تا اینجای کار بحث شوخی  و طنز کار بود اما این پایان قصه نبود و فاز دوم کار خیلی اساسی و خلاصه اکشن (هیجانی ) بود که انصافا مطالب بسیار خوب و کاربردی بیان شد که از زبان ایشون بسیار تاثیر گذار بود که من سعی می کنم به طور خلاصه و تیتروار یه سری هاشو بگم که البته فکر کنم به این قسمت مجال نده و در قسمت بعد در خدمتتون هستیم .

 

این پایان قصه نیست ....

میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

               امام رضا

دلتنگم دل تنگ حرم . یا امام رضا ادرکنی .دل پر می کشد سمت مشهد اما چه کنم باید مهندس شویم اختیاری هم در کار نیست باید لیسانس و فوقش لیسانس را یه ضرب بگیریم تا بازیمون بدن تا بشه زندگی کرد و رزق معین خدا رو براش چک و چونه زد و سرش دعوا کرد .دل تنگم دلتنگ مدینه النبی و مکه مکرمه امسال که توفیقمان نشد و همین روز ها باید از سرزمین وحی برمی گشتیم اما دریغ که یا کم سعادتی ما بود یا بدشانسی ما که امسال همه اتفاقات با هم افتاد و امتحانات ریخت به هم و انتخابات افتاد تو سالی که ما حج دانشجویی نصیبمان شد بعد از ۴ سال ثبت نام .خدا یا شکر همین که رام دادی .ممنونم مبتلامون کردی و تشنه تا بفهمم همچنین همینطوری هم نیست که بلند شیم بریم حج، بی معرفت . دل تنگیم و اسیر ، یا امام رضا مدد کن  بگذرد این  گذر و بیایم حج فقرا و وعده ای که با هم داریم ادا بشه .دلخوشیم اگر از بقیع دوریم مشهدالرضا داریم، دلخوشیم که امام رئوف داریم و چه خوب دلخوشی که هرگز ردمون نمیکنی ،هیچ وقت رومون زمین نمی زنی و نزدی آخه خیلی کریم و با صفایی .

یا امام رضا نجاتمان بده از این ظواهر . نجاتمان بده از فخر و مباهات خودساخته و مقام و منسب دیگران ساخته ،نجاتمان بده از تلاش برای پول و بندگی پول بی خدا .نجاتمان بده از راههایی که عرف شده در جامعه ما به جای دین به جای معارف دینی و شده صراط مستقیم وحی منزل جوانان امروز ما که دامان متاسفانه خانواده های مذهبی مون رو هم گرفته که همشون به طور تحمیلی توفیقی یه مهندس سرخونه تو خونشون دارن اینه راه سعادتمون ؟ دانشگاه تنها راه سعادته ؟ معلومه که نیست پس چرا خوابیم؟ آی مردم چرا دانشگاه زده و تحصیلات زده شدیم  ؟الان اول سوالی که از جوون ما میشه چیه ؟ کدوم رشته کدوم دانشگاهی ؟ کی میپرسه کجای راه آدمیت و بندگی هستی ؟همه می پرسن چند تا پاس کردی ؟کی تمومه ؟الان قسم و قولمون شده جون مهندس جون دکتر. کجا میخوایم بریم ؟ هرکاری بخوای بکنی یا محورش پوله یا تحصیلات کاذب یعنی تحصیلات دور از علم و تنها ابزار فخر فروشی .

یا امام رضا .دل تنگم دل تنگ یه ذره صفا و معرفت روزها و شبهای  مقیمی و مجاورت حرمت . دل تنگم دل تنگ  صفای شب های جمعه حرم تو  و بی تعلقی به همه چیز .دل تنگیم و شرمنده که گاهی نگاهمان می کنی و رو بر میگردونی .دل تنگم دل تنگ روز های رهایی و پرواز در هوای حرمت مثل کفترا از این صحن به اون صحن .

یه  روز دوباره حرمتو می بینم

این پایان قصه ما نیست ...

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر