بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

بسم الله الرحمن الرحیم

تمام کلام : ای کاش میثم تمار شوم در حفاظت ز امیرم ، دارم بزنید .

این شروع قصه ی تازه ای است و ما تازه سرگردانیم در دیار بیدارها ... و بیداری بهانه ای برای نوشتن از دردها و آرمان ها

و می نویسم به عشق بیدارترین مرد دنیا . فتوکلت علی الله

یادم نرود باید بیدارترین باشم
در معرکه تزویر، هشیارترین باشم
در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان
در قحطی میثم‌ها، تمارترین باشم
هم پنجره مهرم، هم پنجره رحمت
امروز ولی باید دیوارترین باشم
یک سو علم مارق، یک سو کتل قاسط
در فتنه پرچم‌ها، عمارترین باشم
هفتادو دو ملت نه، هفتادو دو پیغمبر
اسلام محمد را معیارترین باشم
در ظهر عطش معذور، غفلت زده مجبور
امروز که مختارم، مختارترین باشم
گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من
امروز که می‌خواند، انصارترین باشم

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۱ ثبت شده است


شب قدری گذشت و خدا می داند که بار خود را بستیم یا در  عین غفلت این فرصت را هم از کف داده ایم ؟ شب قدری که عده ای توفیق درک آن را ندارند و عده ای هم علی رغم شب زنده داری و دعا بی بهره اند از دریای کرم خداوند و اهل بیت شاید به خاطر گناهانی که در جامعه کنونی ما بعضی اوقات مسئله ای عادی تلقی میشود و اصلا جز موارد دین داری به حساب نمی آید . مثل حق الناس کهروزی هزار بار در خیابان هایمان پایمال میشودو راحت از کنارش رد می شویم .اما خدا کریم تر از این حرفاست همه خطاها رو می بخشه الا همین یکی و باید بریم اون دنیا یا طرفو راضی کنیم و یا مجازاتشو تحمل کنیم که راضی کردن یه نفر تو اون دنیا اگه آدم لنگی هم باشه خیلی مکافات داره .نداره ؟پس حق الناس مهمه.پس چرا ما مسلمونای روزه دار دم افطار تو خیابون دیگه احدی رو نمی شناسیم و  رعایت حق تقدم و فاصله طولی رو کشک آشی که برای افطار گرفته ایم حساب می کنیم و با فشار دادن دستمون روی بوق ،سنگینی این گناهمون رو زیادتر می کنیم .این تذکر مال خودمم هست شاید منم اینجوری باشم !این یه نمونشه .از این دست موارد زیاده تو زیاد کردن صدای ضبطمون حتی اگه مداحی و مناجات و دعای سحر باشه که هممون با یه تبصره که ماه رمضونه صافش می کنیم و نمی دونیم چون ماه رمضونه بدتره .یا اون برادری که با کمال کبک پنداری سیگارش رو از ماشین داده بیرون برای اینکه تو ماه رمضون دودش اذیتش نکنه و یا اون دوستمون که یواشکی داره کناره خیابون سحری رو ساعت 10 صبح میخوره .یا شمایی که برای خرید به مغازه ای میری و می بینی چندین نفر برای خرید ایستاده اند و آنها را مجسمه های تخت جمشید فرض کرده و میری پای دخل و سریع میخوای حساب کنی و بری! یا شمایی که موبایل حرف میزنی و انواع و اقسام الفاظ رکیکه و مشتقات قبیحه به کار میبری در ملا عام ! باید حساب اینجا رو کرد که باید برای تمام اینها روزی جواب پس بدیم .نه ؟خدایا ما رو به خاطر تمام گناهانی که متوجه نیستیم در این ایام ببخش.

این پایان قصه نیست ...

 

 


میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۰ مرداد ۹۱ ، ۱۱:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
از امشب دیگر یتیمان پدر ندارند و بینوایان کسی را ندارند که دست بر 

سرشان بکشد.امشب گویی همه ما پدر خود را از دست داده ایم .همه ما

دیگر مولا نداریم.یا علی یتیمان را با نامردمان کوفه تنها نگذار یا علی  ...

 

التماس دعا.

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۷ مرداد ۹۱ ، ۱۸:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

المپیک انگلیسیفیلم دلخراش کشتار مسلمانان میانمار (20+)

تعجب نکنید و دست به گیرنده تان نزنیداینجا میانمار است.این فرد که می بینید زنده در حال سوختن است یک فرد مسلمان است و این زن که دارد تکه تکه میشود هم همینطور اینجا اوج هیجان است .دست به کانال احساس ،وجدان ،فطرت و دیگر کانال های مربوطه نزنید .همه چیز به صورت زنده در حال پخش است .این بچه که در حال جان دادن است و سرش از تنش در حال جدا شدن آنهم بچهمسلمان استگناهش هم همین است و تاوانش این و اما شما دوست حقوق بشری که ماهواره داری و توانایی  دیدن صحنه های المپیک را داری به دیگران اطلاع بده و بگو کسی در حال مردن است.اینجا میانمار است صدای وجدان بشری .شاید آنها ماهواره ندارند و از تلویزیون در حال دیدن المپیک 2012 لندن هستند .مسابقات زیبای وزنه برداری .دو میدانی ،شنا و ...اگر صحنه های ما کمی غم انگیز است باید ببخشید باز هم دست به گیرنده های انسانیت و شرف خود نزنید شاید تنظیماتتان به هم بخورد .شاید اندکی فضای شاد ذهنتان با سلاخی عده ای سیاه پوست مکدر شود ! آیا اصلا اهمیتی دارد ؟مهمترین مسئله رسانه های حقوق بشری کشته شدن چند نفر صهیونیست در یک انفجار است که باید در المپیک۱ دقیقه سکوتکرد.اینجا میانمار مرکز ثقل حقوق بشر است. اصلا آرامش خود را از دست ندهید .دکمه کنترل را فشار داده و با خیال راحتالمپیک 2012 لندنرا مشاهده کنید.اینجا لندن است من عادل فردوسی پور گزارش میدهم : فوتبال بین دو تیم انگلیس و اروگوئه

                                                                   

                                                                     این پایان قصه نیست...

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۴ مرداد ۹۱ ، ۱۲:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
از این پس خاطرات سفر به کربلا را به صورت پیوسته در وبلاگ با این عنوان منتشر خواهم کرد امیدوارم  که یادی از سید الشهدا و تذکره ای برای خودم باشد .

بسم رب الشهدا

داستان سفر - قدم اول

قصه از اینجا آغاز شد روزی به مادرم گفتم کربلا ثبت نام می کنند ، ثبت نام کنم ؟ مادرم هم گفت البته .آنروز که  برای ثبت نام رفتم حتی هزار تومن از هزینه ثبت نام را هم نداشتم .دل را به دریا زدم و اسم مادربزرگم را که اصفهان بودند و ار سادات هم هستند نوشتم  و چند مدتی منتظر بودیم تا اولویت ها و زمان اعزام مشخص شود  شماره اولویت ما دقیق یادم نیست  اما یادم هست که فعلا نوبت اعزاممان نبود . چندی بعد اطلاع دادند که اولویت فلان به دفاتر زیارتی مراجعه و کاروان و زمان حرکت خود را انتخاب کنند ما نیز همین کار را کردیم .در همین اثنا عمه ام نیز طالب شد که با ما بیاید و از قضا کاروان هم تقریبا پر بود اما به لطف خدا او و دختر عمه ام  همراه ما شدند.اما مشکل اصلی مسئله من بود که چون از معافیت تحصیلی استفاده می کردم باید برای گذرنامه هفت خان رستم را طی می کردم و مراحل کسب اجازه از نظام وظیفه را انجام میدادم که از قضا این داستان ها همراه شده بود با امتحانات پایان ترم دانشگاه و چون تاریخ سفر دقیقا بین دو ترم بود من باید این مراحل را در امتحانات انجام میدادم که مجبور شدم برای سریعتر گرفتن گذرنامه بین دو امتحان حساس به تهران بروم که به لطف و کرم امام حسین هر دو درس با نمره خوب پاس شدم و یکروزه به همراه رسول دوستم که پایه شد و با هم رفتیم گذرنامه را از تهران گرفتیم و آمدیم.

از کاروان تماس گرفتند و روزی برای توجیه مسائل سفر به جلسه دعوت شدیم و به زیرزمین مسجدی واقع در خ ال خجند رفتیم که ازقضا برق هم قطع بود و خلاصه امکانات در حد صفر.صحبتهای همیشگی انجام شد و ما توجیه شدیم.

این پایان قصه نیست ...

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۰ مرداد ۹۱ ، ۱۹:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر