یک ساعت توقف و یک عمر پشیمانی ص 107
این صحابه بزرگوار در شرایطِ پیش آمده تلاش کردند نگذارند فرصت از دستشان برود. از طرفی همراهی با رسول خدا را به زیباترین شکل به انتها رساندند و از طرف دیگر در کهنسالی که هوا و هوس و شور جوانی فرو نشسته، روشن کردند چگونه از صحنهای که امام حسین آراسته است نمیتوانند عقب بمانند. اینها از نظر سنی در شرایطی بودند که اگر جبههی امام حسین بزرگترین جبههای نبود که باید در آن قرار میگرفتند، هرگز به دشت کربلا پا نمیگذاشتند. از شتاب و تعجیلِ این پیرانِ پخته میتوان فهمید کربلا یعنی چه. آنها خوب فهمیده بودند در آن زمان یک ساعت توقف برابر است با یک عمر پشیمانی.
این شعور اصحاب امام حسین را وقتشناسی میگویند، از این جهت که انسانهای اینچنینی میفهند در کدام شرایط، چه اقدامی لازم است، کجا باید خون دل خورد و زمینههای فرهنگی را شکل داد و کجا باید اقدام عملی نمود. چیزی که در انقلاب اسلامی نیز شدیداً به آن نیازمندیم زیرا از جهت برخورد با آمریکا لحظهای نباید در عمل غفلت کرد و کار را عقب انداخت، همانطور که شهید محسن وزوایی میفهمد اگر در صحنه مبارزه با صدام کوتاه بیاید فرصت از دست میرود. ولی از جهت فرهنگی در درون انقلاب موضوع فرق میکند و برای رسیدن به بلوغ فرهنگی شدیداً نیاز است خون دل بخوریم تا امکان تفکر، آنطور که شایسته است در جامعه فراهم شود و شرایطِ نظر به «وجود» ظهور کند تا با نظر به «وجود» بتوانیم به مقام واسطهی فیض نظر کنیم، در این راستا صبر و شکیبایی و خون دلخوردن مقام معظم رهبری برای تعالی فرهنگی جامعه بسیار ستودنی است.
امروز نیز تو ابروان را بالا بزن ص 124
11-انس بن حرث ابروان را بر پیشانی بست تا دشمن را درست ببیند و شمشیر خود را به جای فرودآوردن بر سر باطل، بر سر حق فرود نیاورد، پیام او آن است که تو نیز ابروانِ غفلت و تعلق را از جلوِ دیدگان بالا بزن تا حق را بهتر ببینی و عملِ مفسدان را با هر عنوانی که باشد، توجیه ننمایی و در مقابل دوستان و دلسوزان انقلاب قرار نگیری.
از این بزرگانِ اهل تقوا که فهمیدند باید در جبهه حسین قرار گیرند وگرنه در جبهه یزید هستند، باید درسها آموخت. تفکیک جبههی خودی از جبههی غیر خودی چندان آسان نیست و حتماً نیاز به گوهر آزاداندیشی دارد وگرنه هر کس را که مثل ما فکر نکند، هر چند مسلمان ولایی باشد در مقابل خود میبینیم.راز این همه نصیحت که امام حسین و زهیر و حرّ و بُریر در روز عاشورا به جبههی مقابل میکردند این بود که میدانستند امویان آنها را به جان هم انداختهاند تا دلسوزان خود را ننگرند. باید متوجه باشیم امروز دیگر امویان دشمنان کهنهای هستند که نباید مشغول آنها شد و از دشمنانی که در حال حاضر فرزندان انقلاب را - که همه آمادهاند در ذیل ولایت فقیه تلاش کنند- در مقابل همدیگر قرار دادهاند، غافل شد. دشمنِ امروزِ اسلام، جریانهاییاند که با تعصبهای حزبی و گروهی هیچ کس جز خود را به عنوان مسلمان و انقلابی بر نمیتابند و اگر کسی بیرون از معادلات سیاسی آنها ظهور کرد اسلامیت و اصولگرایی او را نیز نفی میکنند. اینجاست که اگر همچون انسبنحرث ابروان را بالا نزنیم، در دوران پیری، با آن همه سابقهی زندان و شکنجه، شمشیر را بر فرق یاران انقلاب فرود میآوریم و امروز بالا زدن ابروان همان تأکیدی است که مقام معظم رهبری«حفظهالله» در رابطه با «آزاداندیشی» مطرح کردند و فرمودند:
«اگر بخواهیم در زمینهی گسترش و توسعهی واقعىِ فرهنگ و اندیشه و علم حقیقتاً کار کنیم، احتیاج داریم به اینکه از مواهب خدادادى و در درجه اوّل آزاداندیشى استفاده کنیم .... امروز ما احتیاج مبرمى داریم به اینکه تفکّر آزاداندیشانه - که با آن فرهنگ و علم تولید خواهد شد و گسترش و توسعهی واقعى پیدا خواهد کرد- در جامعه رشد پیدا کند و بتواند استعدادهاى افراد را به سمت خود جذب نماید.[1] ....براى مهار هرج و مرج فرهنگى بهترین راه، همین است که آزادى بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام نهادینه شود. براى علاج بیمارىها و هتاکىها و مهار هرج و مرج فرهنگى نیز بهترین راه، همین است که آزادى بیان در چارچوب قانون و تولید نظریه در چارچوب اسلام، حمایت و نهادینه شود.
شما تجربهى این پدر پیرتان را در این زمینه داشته باشید. آنى که کمک می کند به پیشرفت کشور، آزادى واقعىِ فکرهاست؛ یعنى آزادانه فکرکردن، آزادانه مطرح کردن، از هو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریض این و آن هم نگاه نکردن.[2]
عبیداللهبنزیاد امروز آن دشمن جدیدی است که به هر شکلی مانع آزاداندیشی در بین نیروهای انقلاب و ولایی است. یکی از کارهای دشمن این است که ما را به جان هم انداخته است در حالی که در شرایطی هستیم که باید فوق این مسائل جزئی، به جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی فکر کنیم و مواظب باشیم از عملِ به هنگامی که باید انجام دهیم باز نمانیم.مقام معظم رهبری در صحبتی که با عزیزان بسیجی داشتند فرمودند این تفاوت سلیقه که هست چیز بدی نیست ولی چرا یقه همدیگر را میگیرید. لازمهی آنکه از این نگاههای جزئی آزاد شویم آن است که بفهمیم خداوند اراده کرده است از طریق ما کار بزرگی در این تاریخ انجام گیرد و چارهاش این است که با همین سلیقههای متفاوت در این کار بزرگ شرکت کنیم.
رهبر معظم انقلاب با توجه به همین امر که باید همهی سلیقهها که اراده کردهاند سرباز انقلاب اسلامی باشند، در صحنه بمانند میفرمایند:
«اگر به نام عدالتخواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر کردهایم؛ از خط امام منحرف شدهایم. اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالتخواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانى که از لحاظ فکرى با ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شدهایم. اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شدهایم. در کشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانهاى بر یک حرکتى، بر یک حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاههاى موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهاى نباشد، کسى است که نمیخواهد براندازى کند، نمیخواهد خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقهى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یک قومى، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛ این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است».[3]
ما در این انقلاب به همهی آنهایی که ذیل رهنمودهای مقام معظم رهبری«حفظهالله«حاضرند ادامهی حیات دینی بدهند، نیاز داریم و حتی اگر با بنده یا جنابعالی مخالف باشند اما در ذیل رهنمودهای رهبری حیات دینی خود را تعریف کردهاند، باید تحمل شوند. این را از زهیر بن قین باید آموخت که چگونه وقتی در ملاقات با امام حسین متوجه شد میتواند در ذیل اسلام قرار گیرد همهی آن نسبتها را که با طرفداران عثمان داشت رها کرد و نسبت خود را با امام حسین تعریف کرد و به همین جهت وقتی عدهای از لشکر عمر سعد به زهیر خطاب کردند تو که از ما بودی. در جواب گفت: میبینید که حالا دیگر از شما نیستم. از عظمت زهیر همین بس که حاضر نیست در هیچ تعریفی یا نسبتی بماند مگر در نسبتِ با حق و همین امر موجب حُسن عاقبتش شد. زهیر با اینکه هم شمشیر زن قوی بوده و هم سخنوری توانا، و هم در بین طرفداران عثمان صاحب آبرو بود همه را ذیل شخصیت امام حسین خرج کرد تا آنجایی که در رابطه با سخنرانیش با لشکر عمر سعد، حضرت میفرمایند: زهیر تمام کردی حدّ سخنرانی را. و درست در راستای اهداف آن نهضت بزرگی که حضرت در نظر داشتند حق مطلب را اداء کرد.
وقتی انسان ابروان غفلت و تعلق را از جلو دیدگانش عقب زد حق را بهتر میبیند و عملِ طرفداران حزب خود را با هر عنوانی که باشد، توجیه نمینماید و جای دوست را با دشمن عوض نمیکند وگرنه خوبیهای دوستان انقلاب را - اگر از گروه و حزب او نباشند- نمیبیند همانطور که ضعفهای همحزبیهای خود را نادیده میگیرد با اینکه به ما توصیه شده است: «ضَعْ أَمْرَ أَخِیکَ عَلَى أَحْسَنِهِ»[4] عمل برادرت را حمل بر صحت کن.
دشمن هر روز برای نظام و انقلاب ما مسائل و مشکلات گوناگون اقتصادی و اجتماعی درست کرده و میکند، اگر ما این شرایط را نشناسیم به جای این که همگی برای عبور از این تنگناها متحد بشویم و دشمن را ناامید کنیم به جان همدیگر میافتیم و به جای آنکه فعل برادران خود را در مسئولیتها حمل بر صحت کنیم به نکتهگیری از هم مشغول میشویم، در این صورت از خردورزی و عمل به هنگام غافل شدهایم. باید توجه داشت که مسئولان اجرائی در اجرای قوانین با هزاران مشکل روبرویند و باید کمکشان کرد تا بتوانند آن موانع را پشت سر بگذارند و این را بنده به جهت مسئولیتهای اجرائی که داشتهام تجربه کردهام. حالا حساب کنید چه چیزی برای کشور میماند اگر هر روز مسئولین اجرائی را زیر سؤال ببریم و از نسبتی که همه در رابطه با انقلاب داریم غافل شویم و دلسوزیها و صداقت و تعهد مسئولان را نادیده بگیریم. به نظرم میآید در سال 59، 60 بود که عدهای از انقلابیون شروع کردند به انتقاد از دولت، بدون آن که محدودیتهای دولت را در نظر بگیرند، امام فرمودند: اگر میخواهید ریشهی انقلاب را بکنید این انتقادها را ادامه دهید. این طوری انقلاب تضعیف میشود. طبیعی است که بعضی برنامهها با موفقیت انجام نمیشود، باید فرصت تجدید نظر به مسئولین دلسوز داد. مگر ما در عملیات رمضان شکست نخوردیم؟ حالا باید یقهی فرماندهان را بگیریم یا بپذیریم برنامهای ریخته شد و دشمن زودتر از عملیات، دست ما را خوانده بود. جنگ همین است، هم پیروزی دارد و هم شکست. کارهای اجرائی هم همینطور است باید با مسئولان همدلی کرد وگرنه ابروان را بالا نزدهایم و دوست را از دشمن تفکیک نکردهایم و به یاران بزرگوار امام حسینu اقتدا ننمودهایم.
معلوم است که دشمن از نقطه ضعفهای ما وارد میشود ولی باید مثل مقام معظم رهبری با بصیرتِ کامل دوست را از دشمن تشخیص داد و با دلسوزی به موضوعات نظر کرد تا انتقام تنگناهایی که دشمن ایجاد کرده است را از دوستان انقلاب نگیریم.
سختترین وَهم ص 130 تا پایان کتاب
12- این شهیدانِ سالخورده، رشیدانه همچون جوانان، برخاستند و کمر خود را بستند تا نگذارند حسینuدر این دشت تنها بماند، که در آن صورت حقیقت تنها مانده است. خود را در منظر آن حضرت تا مرز شهادت جلو بردند و حضرت از آنها تشکر کرد و دعایشان نمود تا شما نیز همواره در منظر رهبرِ قدسی امروزتان زندگی در میدان مبارزه با ظلمات دوران را با هیچچیز دیگر عوض نکنید و از دعای رهبری بهرهمند شوید.
کسانی که امروز متوجه انگشت اشارهی رهبر قدسی خود نیستند و گرفتار محافل حزبی و قبیلگی خود شدهاند مطمئناً فرصت عملِ به هنگام را از دست میدهند. با نظر به نوری که خداوند به اصحاب بزرگوار امام حسینu داد سعی کنید آنطور نباشید که بر مبنای تعلق به حزب و گروهتان به رهبریتان رجوع نمائید. رزمندگان که اکثراً شهید شدند به ما آموختند ماورای دعواها و شلوغیهای گروهها و افراد، نظر را باید از ولیّ فقیهِ زمانه بر نداریم و به همین جهت آنها توانستند بهترین انتخاب را داشته باشند و آن شهدا امروز زیر سایهی حضرت امام«رضواناللهتعالیعلیه»، در برزخ چه قهقههایی دارند. چون در زمان حیات خود با آن نورانیت خاص، تنها مقابل دشمن اسلام و مدافع نظام اسلامی بودند.
پایان متن کتاب .
در انتها من نگارنده ی کوچک باید عرض کنم که صحبتهای استاد طاهرزاده و همچنین بیانات حضرت آقا که پررنگ تر و یا بارنگ دیگری مشخص شده بود به وضوح بیانگر و نشان دهنده ی خط سیر و نحوه ی عملکرد ما در زمان کنونی است اما باید متذکر شوم که بنده از نتایج صحبتها استفاده کردم ومخاطب برای درک کلی و عمیق مطلب که حرف مهم تری هم دارد باید کتاب حوادث کربلا را به طور کامل مطالعه کند که کلا درس وقت شناسی و عمل متناسب با آن را می دهد امیدوارم فقط در زاویه ی دید مطلب این حقیر بر کتاب متمرکز نشوند چون حرف های بسیار بزرگتری در کتاب موجود است .
در ادامه باید گفت در تاریخ 23 خرداد 92 بر خلاف تصور همگان و من نوعی که در خواب هم نمی دیدم حجت الاسلام حسن روحانی رییس جمهور رسمی این دیار اسلامی شدند که از قضا هم برای ما قابل پیش بینی نبود و هم جای ناراحتی و تاثر اما قرار نبود ما خواسته ی شخصی خودمان را بر انتخاب اکثریت ملت ترجیح بدهیم پس با تبعیت از قانون اساسی کشورمان و امر ولی امر خودمان با کمال احترام این رای را پذیرفته و خدای ناکرده کلامی در تشکیک و یا صحت انتخابات صحبت نکردیم هر چند برای ما سخت بود و البته نه سطلی آتش زدیم ،نه بانکی سوزاندیم ، نه اغتشاشی کردیم و نه تظاهرات مسالمت آمیزی .سکوت کردیم و عرض تبریک .
اما حرف اصلی اینجاست که گفتمان و ادبیات اصول گرایی در این داستان شکست خورد و رفقا باید مردانه بپذیریم به هر دلیلی شکست مقطعی خوردیم حال می خواهد به دلیل اختلاف و عدم اتحاد نخبگان این جریان ، تخریب بی منطق و غیر علمی دولت اصولگرا و شخص دکتر محمود احمدی نژاد ، بازی برخی کاندیداها در پازل مرام و رفاقت برای ادای دین به برخی اشخاص خاص ،عدم ارائه ی برنامه های اجرایی و اقتصادی ملموس وراه برون رفت از فضای بد اقتصادی و یا هرچیز دیگری . باید پذیرفت که مردی با مولفه های اصلاح طلبی ، کارگزارانی و بعضا اصولگرایی بر سر کار آمده که همه ی موارد فوق ،واژه ای به نام اعتدال شده است و آقای روحانی حالا رییس جمهور رسمی جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران است نه یک جریان ، لذا خواه یا ناخواه باید مثل یک رییس جمهور محترم با ایشان تعامل داشت اگرچه منتقدین دولت قبل در نقد و تخریب و توطئه علیه دولت کم نگذاشتند ولی ما اهل تلافی و تسویه حساب به قیمت پای مال شدن نظام نیستیم و تابع و فرمانبردار مولایمان هستیم .
و اما در انتها باید بگویم با روی کارآمد دولت تدبیر وامید و یا گفتمان اعتدال امکان دارد هرروز اتفاق ،عمل و یا حرکت جدیدی صورت بگیرد که به هر نحوی از آرمان های ما دور است به نظر شما ما باید همانند خاله زنک های غرغرو در خانه نشسته و غر بزنیم و یا با حرکتی پویا ،استدلالی محکم وعلمی راه درست را نشان دهیم و بعد در صورت نتیجه ندادن نقد کنیم و موضع بگیریم ؟
من نوعی جوان دانشجوی مذهبی امروز کشورم هرگز از آرمان های انقلابم که خون بهای هزاران شهید در طول تاریخ است کوتاه نخواهم آمد ، از خون دل های ملتم ، مقاومت مردم سرزمینم، از بهای صبر و تلاش آنان قطعا کوتاه نخواهم آمد ، هرگز پذیرای سازش با کشوری که ناو نظامی اش حدود 300 نفر انسان بی گناه کشورم را مظلومانه به قتل می رساند و آنان مدال افتخار می دهند به مزدورانشان را یادم نمی رود ، حلبچه یادم نمی رود ، خرمشهر ودزفول یادم نمی رود ، 8 سال خونریزی یادم نمی رود ،شهید مطهری ها ، بهشتی ها ، امام موسی صدرها ،همت ها، برونسی ها ، شهید صیاد ها ، شهیدان احمدی روشن ، شهریاری ها یادم نمی رود و هرگز بر سر اعتقادات و آرمان های دینم ، مذهبم و امامم برای قدرت و دسته بندی گروهی و جناحی معامله نخواهم کرد اما الان عبیدالله زمان را اشتباه نمی گیرم و نگاهم به سمت مولایم هست و بیدارم به اشاره ی او تا شاید لحظه ای عقب و یا جلو نیفتم باشد که عامل باشم .انشاالله
وچه زیبا استاد می فرمایند : اینکه شخصیت انسان چطوری جلو برود که در وقتی که باید نمازش را بخواند نمازش را بخواند و وقتی هم که باید شمشیر بکشد بتواند شمشیر بکشد چیز دیگری است. چنین انسانی آن زمان که باید آتش میلهای سرکش را فرو نشاند چنین میکند و آن زمان که باید اعضا و عضلات را به فرمان خدا و در اجرای اراده او به کار وا دارد، از خود سستی نشان نمیدهد. این انسان به منزلهی چراغی، تاریخ را روشن میگرداند و اصحاب بزرگوار امام حسین چنین بودند.
پیوست : با توجه به بازخوردهای متفاوت این مطلب بر خود واجب دیدم تا نکته ای را متذکر شوم :
1- هدف از این مطلب هرگز دعوت دوستان ارزشی و انقلابی به سکوت و یا اعمال مشابه علی الخصوص در این ایام نبوده و بیانگر تلنگری روشن است که وقت شناس باشیم و به موقع عمل کنیم .
2- در مورد حوادث روز هم مانند نتایج مذاکرات ژنو هم،عدم موضع گیری شخصی بنده تا کنون به معنای سکوت یا لزوم سکوت در این مورد نبوده بلکه منتظر زمان مناسب بوده ام تا حرف اصلی خودم را بیان کنم و از تکرار مکررات بپرهیزم .
3- قسمتی از هدف اصلی این مطلب پرهیز از واکنش های بی مورد در فضای پیش رو ،بعضا افراطی و متعصبانه هست که مخاطب آن هریک از ما وبلاگ نویسان از جمله خودم می تواند باشد که صد البته به معنای کوتاه آمدن از آرمان های انقلاب اسلامی و خون بهای شهدا نیست و قطعا هرگز کوتاه نخواهیم آمد. باشد که تلاش در کسب بصیرتمان موجب فزونی عملمان در این صحنه شود . انشاالله
4- خط مشی ترسیم شده توسط ولایت و کلام ایشان محور سیاسی ماست و هرگز تصمیم بر پنهان شدن در پشت کلام ایشان نبوده و نیست. ولی خدای نکرده نظر به استفاده ابزاری و گاها سواستفاده از از این محور را نداشته ایم و سعی بر این بوده که از ولی زمان جلو نزنیم و اما عقب هم نمانیم باشد که توان فهم و درک و وقت شناسی این موضوع را داشته باشم .
مخاطبین ارجمند حتما و قطعا باید کل متن و حتی کتاب را مطالعه کنند تا بشود بحث و نتیجه گیری کرد و با نگاه گذری به مطلب قطعا سوبرداشت خواهد شد .
این هرگز پایان قصه نیست ....
موضع گیری در مورد مذاکرات ژنو باشد برای دمی دیگر با مطلبی دیگر .
یا علی
[1] - پاسخ به نامه جمعى از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزهی علمیه در مورد کرسیهای نظریهپردازی، 16/11/1381.
[2] - گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب دربارهی کرسیهای آزاد اندیشی.
[3] - سخنان رهبری در14/3/1390.
[4] - تحف العقول، ص 368.