بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

بسم الله الرحمن الرحیم

تمام کلام : ای کاش میثم تمار شوم در حفاظت ز امیرم ، دارم بزنید .

این شروع قصه ی تازه ای است و ما تازه سرگردانیم در دیار بیدارها ... و بیداری بهانه ای برای نوشتن از دردها و آرمان ها

و می نویسم به عشق بیدارترین مرد دنیا . فتوکلت علی الله

یادم نرود باید بیدارترین باشم
در معرکه تزویر، هشیارترین باشم
در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان
در قحطی میثم‌ها، تمارترین باشم
هم پنجره مهرم، هم پنجره رحمت
امروز ولی باید دیوارترین باشم
یک سو علم مارق، یک سو کتل قاسط
در فتنه پرچم‌ها، عمارترین باشم
هفتادو دو ملت نه، هفتادو دو پیغمبر
اسلام محمد را معیارترین باشم
در ظهر عطش معذور، غفلت زده مجبور
امروز که مختارم، مختارترین باشم
گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من
امروز که می‌خواند، انصارترین باشم

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است


حرفم همین 

 

 اینجا نوکرخونته ، کجا داریم بریم ؟

حرفم همین کلیپ رضا هلالیه و صدها حرف ... 

و سلامی دوباره به شمایی که الان داری این خطوط را می خوانی و در پی آنی که ببینی صاحب این سنگر بعد از چندی دوری چه می خواهد بگوید و چه حرف تازه ای دارد که بگوید ؟حرف خاصی نیست، همچنان سخن دوست خوش تر است ....

و در همین روزها بود که مردی از تبار باران آمد تا بشوید چشم ها را و فرونشاند غبار فراگفته ی دلها را و آمد مردی از جنس خدا ،روح الله تا بگیرد دست دراز شده ی دلهای بیدارشده را به سمت نور ،سمت خوبی ها و نشان داد که یک دست صدا دارد ، آن هم چه صدایی و که گفته چوب خدا صدا ندارد ،دارد به نشانه ی هزاران فریاد الله اکبر که فراتر از هزاران بار غوغای توپ و تانک ها بوده و هست پس دوباره سلام ،امام  و درود ورحمت خدا بر تو .

 

و سلام بر مردان گمنام و بی ادعای انقلاب که هنوز هم بی ادعایند و هنوز هم به پشت میز نشستن عادت ندارند آخر آنها که بر آپولو سوار شده اند و پشت میز شکنجه نشسته اند دیگر با میز نشینی رایطه ی خوبی ندارند و آنها که صدها بار با هر کلمه ی مقاومت ،چک نقدش را همان لحظه خورده اند تا بیاد بیاورند اسم هم رزمانشان را اما امروز هم در مقابل های چک های سفید امضای روزگار قد خم نکردند . با تو هستم آقا عزت ، مرد انقلابی ومبارز نستوه که اگر چند روزی با شما همنشین نبودم نمی فهمیدم معنای مرد بزرگ بودن را و چند روزی که به ظاهر شما مهمان ما بودی اما بعدها فهمیدیم که همه ی ما مهمان مقاومت و ایستادگی مردانی از جنس شما هستیم . درود بر عزت و شرف تو عزت اله مطهری عزیز (عزت شاهی) و اگر چه دوریم از شما اما همواره به یادتان هستیم 

 

                                             

پس نوشت: پیشنهاد بنده خدمت رفقای کتابخوان، مطالعه ی کتاب خاطرات عزت شاهی در این ایام عزیز که به قول حضرت آقا : این کتاب تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است .

و نکته ی جالب این کتاب : کتاب علی رغم حجم بالای آن از اون کتابایی که اگه شروع کردید یه نفس تا انتها می رید پس حساب وقتتون رو هم بکنید و از قضا روایت حادثه گونه و بعضا تاریخی آن بسیار شبیه سریال های جنایی است البته با طعم تلخ شکنجه و درد و حبس تا درک کنیم چقدر خون دلها خورده ایم تا ایران ما ایران شود و پی ببریم عظمت مردانی مثل عزت الله مطهری را حتی از زبان مخوف ترین شکنجه گر ها و روایت هایی از گروهای مبارز آن زمان و شخصیت های مطرح و فعالیتهای آنان و برخی واقعیتها از زیان عزت شاهی با صراحت لهجه ی خاص خودش !

 

پس نوشت 2 : سردار ! دیدی بی تو هرگز با تو آری . ما هم دکان را باز کردیم البته فعلا به امر شما .

 

این پایان قصه نیست ... 

 

یا علی 

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۳ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر