بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

بسم الله الرحمن الرحیم

تمام کلام : ای کاش میثم تمار شوم در حفاظت ز امیرم ، دارم بزنید .

این شروع قصه ی تازه ای است و ما تازه سرگردانیم در دیار بیدارها ... و بیداری بهانه ای برای نوشتن از دردها و آرمان ها

و می نویسم به عشق بیدارترین مرد دنیا . فتوکلت علی الله

یادم نرود باید بیدارترین باشم
در معرکه تزویر، هشیارترین باشم
در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان
در قحطی میثم‌ها، تمارترین باشم
هم پنجره مهرم، هم پنجره رحمت
امروز ولی باید دیوارترین باشم
یک سو علم مارق، یک سو کتل قاسط
در فتنه پرچم‌ها، عمارترین باشم
هفتادو دو ملت نه، هفتادو دو پیغمبر
اسلام محمد را معیارترین باشم
در ظهر عطش معذور، غفلت زده مجبور
امروز که مختارم، مختارترین باشم
گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من
امروز که می‌خواند، انصارترین باشم

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ای از همه تشکیلاتی تر تو بمان» ثبت شده است


سلام 

             کار تشکیلاتی ما

 

روزها و روزگار گشت و مناصب،سمت ها ،مسئولیت ها ،عناوین و القاب تشکیلاتی همه از دوش من و ماها برداشته شد اما تنها چیزی که برای ما ماند تجربه ها ،یاد انسان های بد یا شریف با رفتار خیر یا شریر . خلاصه همه چی رنگ فنا گرفت اما آنچه در ذهن ها ماند رفتار خوب و بد من و شما بود و رفاقت ها ،عناد ها ، تضاد و تناقض ها در کنار سازش و همزیستی تشکیلاتی .آخر قصه ما اینکه این همه بازی (خاله بازی ) کردیم تا یه چیز یاد بگیریم :

زندگی صحنه ی زیبای هنرمندی ماست ، هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ،صحنه پیوسته به جاست .

خرم آن نغمه که مردم بسپارندش به یاد . 

و صد البته یاد بگیریم کار مخلصانه برای خدا چقدر سخت چرا که همین القاب و عناوین تصنعی هم حتی نمی گذاشت ،خودت ،خودت باشی  .

القصه چندی پیش اتفاقی افتاد که وقتی در ذهن مرور می کردم می دیدم ما چقدر درگیرجزئیات بی اهمیت و یا کم اهمیت کار گروهی بودیم. چندی پیش دوستی که بر سر روابط و اختلاف سلیقه تشکیلاتی و آتش افروزی یک آتش بیار معرکه چندی بود که روابط تیره و تاری داشتیم که حواشی و دغدغه های ذهنی برای طرفین ایجاد کرده بود که بر سر یک بهانه یعنی سینمای ارزشی در موعد و به برکت تشییع شهدای غواص به یک نقطه مشترک رسیدیم و آن فراموشی تمام عداوت ها برای حرکت در مسیر ارزشهای مشترک بود و اما ....

اما ای کاش زودتر از این حرف ها دیدمان به حقیقت باز می شد و زودتر از اینها پا بر روی خواهش های خودمان می گذاشتیم .

و هرچه می کشیم از من است .

باز بلند می گویم ای از همه تشکیلاتی تر توبمان ! 

 

و همچنین توجه بفرمایید به این نقد شایسته و قابل تامل سینمای ایران :

 http://masaf.ir/View/Video/1148/%D9%87%D9%86%D8%B1-%D9%88%D8%B7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C-shia%20muslim

 

منتظر نقد شما هستیم .

 

این پایان قصه نیست ....

 

یا علی 

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۲ مهر ۹۴ ، ۰۱:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

بالاخره شماره جدید آرمان هم با همه دردسر ها و شیرینی هایش به چاپ رسید و استرس بیچاره کننده به چاپ رسیدن نشریه از روی دوش من نوعی برداشته شد .شکر خدا که شرمنده برخی بچه ها ی آرمان نشدیم اما و اما ای کاش ... بگذار بگذریم.

بالاخره کار های گروهی وتشکیلاتی دردسر ها و در عین حال شیرینی هایی دارد که آدم رو امیدوار و دلخوش می کند از جمله همین سفر تشکیلاتی تهران که مهدی خلیلی در وبلاگش شرح داده که داستان های شیرینی البته نه زیاد شیرین و همراه با کمی حرکات اکشن هم همراه  بود که به لطف الهی برطرف شد و یه دوره فشرده مترو سواری یاد گرفتیم .اما چه فرصتها و چه پتانسیل ها که هدر نمی رود چه کارها می شود کرد و چه از این دست سفرها که فایده های زیادی دارد می شود رفت اما ...و اما یه نکته دیگه درمورد روند فعالیتهای گروهی و توصیه ای به دوستان علاقمند (در صورت قابل بودن ) در این کارها به نظر ها وانتقاد های سازنده بسیار توجه کنید اما به حرف های صد من یه غاز و ناامید کننده از جمله حجی نمیشه ،ایده آل گرا نباش ،خیلی گنده گنده فکر می کنی و حرفهایی که سراسر شما را به عدم حرکت دعوت می کند توجه نکنید چون بزرگی میگه : بدان هر وقت که خواستی کار جدی  انجام بدی دور وبرت خالی میشه . و همه، همه کاری دارن الا این کار. اگر به خودت وکارت ایمان داری مصصم و جدی ادامه بده و بلایی که به سر بنده در برخی کارهای گروهی آمد دقیقا همین بود که دوستان جدی ترین حرکت ها و با فکر ترین کارها رو زیر سوال می بردند و گاها می خندیدند که  خط خیلی نکات مفید و حیاتی رو در این مجموعه ها کور کردند و باید پاسخگو باشند از جمله کار مطالعه، کتاب و کتابخوانی که در این کار به بازاریاب فلان انتشارات و فلان کتابفروشی متهم می شوی ! طبیعی هم هست که البته ما هم به قول اصفانیها دندمون پهن تر از این حرفا بود و کارمون رو می کردیم  اما و اما چه انگیزه ها که کشته نشد و چه طرح ها که بر زمین نماند که البته برخیرفقای سوپر تشکیلاتیهنوزهم اینتزهای ویژهرا دارن و آثارش هم بر همگان عیان و نتایجش معلوم . و اما من عهد کرده ام قائل به احترام به نظر متقابل دیگران بوده و باشم (ان شاالله )

پس نوشت :

مطلب فوق هیچ اشاره ی مستقیمی به عملکرد شورای مرکزی کنونی و یا شخص خاصی از این شورا ندارد (خدای ناکرده زبونم لال ) .مطلب روند کلی رو بحث کرده است.

ما هیشکی نیستیم قابل توجه برخی دوستان .اگر در جایی تعریفی از خودم کردم بزارین به حساب جوونی و خامی.

 این پایان قصه نیست...

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۷ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر