بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

بسم الله الرحمن الرحیم

تمام کلام : ای کاش میثم تمار شوم در حفاظت ز امیرم ، دارم بزنید .

این شروع قصه ی تازه ای است و ما تازه سرگردانیم در دیار بیدارها ... و بیداری بهانه ای برای نوشتن از دردها و آرمان ها

و می نویسم به عشق بیدارترین مرد دنیا . فتوکلت علی الله

یادم نرود باید بیدارترین باشم
در معرکه تزویر، هشیارترین باشم
در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان
در قحطی میثم‌ها، تمارترین باشم
هم پنجره مهرم، هم پنجره رحمت
امروز ولی باید دیوارترین باشم
یک سو علم مارق، یک سو کتل قاسط
در فتنه پرچم‌ها، عمارترین باشم
هفتادو دو ملت نه، هفتادو دو پیغمبر
اسلام محمد را معیارترین باشم
در ظهر عطش معذور، غفلت زده مجبور
امروز که مختارم، مختارترین باشم
گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من
امروز که می‌خواند، انصارترین باشم

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است


بدترین درد، انتظار است.انتظار عزیزی که آمدن یا نیامدنش مشخص نیست .انتظار برای چند لحظه هم سخت است ،اینجا مادری است که سالها انتظار می کشد.۲۳ سال انتظار فرزندش ،شهیدش،جاویدالاثرش و یا ...

برای احساس درد انتظار چند ثانیه ای با این قطعه همراه می شویم ...

دانلود کلیپ تصویری این قطعه

 کلیپ ای کاش در رکاب امامم شوم شهید با نوای حاج عبدالرضا هلالی

خدایا ... شهادت ...

این پایان قصه شهادت نیست ...


,,,
میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۲ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دفاع مقدس

دوباره هفته دفاع اومد و عکس شهدا تو بنر ها و تبلیغات شهر پر شد ولی .... انگار بوی شهادت نمیاد.سلام بچه های کار فرهنگی .اهل درد و دلای جبهه ای .دوباره بازار نمایشکاه ها داغ شد  و دوباره سنگر و خاکریز و کلاه اهنی .پوکه خمپاره و گونی خاکی. اما توی این سنگرا انگار جای یکی خالیه

این مطلب کاملا دست ساز است!

سلام رفقا

برادر میشه بگی سنگر حسین خرازی کجاست ؟ برادر سنگر حسن باقری کجاست ؟ برادر آقابابایی اینجاست ؟برادر این شهیدی که سنگ مزار داره . نام پدر داره ! روح الله ،چرا اسم نداره ؟ میگم برادر      چرا انقدر اینجا آدم حس غربت داره . حاجی اینباغ شهادتکه گفتن کجاست ؟ که قبلش شربتم میدن .میگم برادر در این باغو بستن ؟ولی خودمونیما یواشکی آشناها و از ما بهترونو را میدنا ؟ پس این جدیدا کجا رفتن ؟.برادر راستی اینا برا چی  شهید میشن ؟ نکنه به زور بردنشون تو باغ ؟میگم برادر داشتم میومدم تو راه یه عده می خندیدن به سرو وضع خاکی نمایشگاه و بچه ها چرا ؟ مگه قسمت طنزم دارین ؟میگم حاجی من دنبال یه بچه با مرام به نام همتم .آره ابراهیم.اینجا مگه سنگر فرماندهی نیست ؟همون که میگه من تو پوتین این بچه بسیجیا آب میخورم .همون که خیلی خاکیه .حاجی اگه اون نیست .آدرس حاج احمدو بده از اون بپرسم حاجی کجاست ؟متوسلیانو میگم .نکنه دوباره خودش زده به خط ؟میگم داداش انگاری اشتباه اومدم مگه اینجا سنگر رزمنده ها نیست .خودتون عکشونو زدید دم در ! نگو همشون رفتن .لااقل آدرس دکترو بده بریم احوال پرسی .دکتر نمیدونی کیه ؟ چمرانو میگم .بابا پس تو ،تو این سنگر چیکار میکنی ؟ مال کدوم دسته ای ؟کدوم گردان ؟کدوم تیپ و لشکر ؟فرماندت کیه ؟ میگم برادر این بچه ژیگولا که وایسادن اونور عکس میگیرن تو دسته ی شمان ؟نه ؟پس تو سنگر چیکار میکنن ؟چرا میخندن ؟بعدشم آدم خواهرشو میاره تو جنگ و جبهه، اونم با این وضعیت ؟میگم حاجی اینا بسیجین ؟آره بابا گفتم بسیجی که موهاش مثل زنها نیست .صروصورتشم که مورچه لیز میخوره ؟البته درست که "این چیزا ملاک نیست"فرماندمون میگفت .ولی میگفت از همین جاها باید شروع کرد .میگم حاجی نگفتی فرماندت کیه ؟حتما از اون بچه بسیجیای پاکاره .اما عمرا مثل فرمانده ما باشه حاجی برونسی رو میگم.هروقت کنارش میشینی .ذکر یازهراداره و دائما توسل .ای کاش منم مثل اون .... میگم شما از این داش مشتیای با مرام ندارین ؟ همین برادر جاهلا رو میگم.خیلی باصفان .درسته یکم مقید نیستن ولی خیلی مردن تا آخرش هستن . چندتاشون دم پارک دیدم داشتن یه چیزی مثلقلیون میکشیدنولی قلیون نبود .بگذریم .بسیجیا کجان ؟...

میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۳ مهر ۹۱ ، ۱۱:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر