هفته دفاع مقدس تمام شدو اما دفاع هرگز و ما بغض فرو خورده ی خود را باز فرو خوردیم و نتواستیم در جواب جوانان دهه ی 50 و 60 میهنمان حتی ادای ،ادای دینی در بیاوریم و باز حرفمان را خوردیم و شهدا چه غریبند انصافا چرا که حتی برخی از ما نگاهمان را هم دریغ کردیم و من بیچاره به هر دری زدم تا بنویسم از وصف مردی مردان تکرارنشدنی ،نشد و جا ماندم ، جاماندم از غافله و شرمنده شدیم، شرمنده ی بچه های هم سن و سال خودم در ایام جنگ که همه چیزشون رو دادن برای همه چیز امروز ما و چه سخت است ،ذره ذره قلم زدن برای مردانی که قامت قلم قد نمی دهد ترسیم رسم معرفت و ولایتشان را . ولی چه کنم که دوریم از این معارف . خود من ، خود ما ،جوانان امروز ایران ما و هیچ ندارم که بگویم وقتی عکس شهدا رو دیدیم و عکس شهدا عمل کردیم و باز هم فقط باید بلند گفتشهدا شرمنده ایمو دیگر هیچ ندارم ...
این پایان قصه شهادت نیست ....