بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

بسم الله الرحمن الرحیم

تمام کلام : ای کاش میثم تمار شوم در حفاظت ز امیرم ، دارم بزنید .

این شروع قصه ی تازه ای است و ما تازه سرگردانیم در دیار بیدارها ... و بیداری بهانه ای برای نوشتن از دردها و آرمان ها

و می نویسم به عشق بیدارترین مرد دنیا . فتوکلت علی الله

یادم نرود باید بیدارترین باشم
در معرکه تزویر، هشیارترین باشم
در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان
در قحطی میثم‌ها، تمارترین باشم
هم پنجره مهرم، هم پنجره رحمت
امروز ولی باید دیوارترین باشم
یک سو علم مارق، یک سو کتل قاسط
در فتنه پرچم‌ها، عمارترین باشم
هفتادو دو ملت نه، هفتادو دو پیغمبر
اسلام محمد را معیارترین باشم
در ظهر عطش معذور، غفلت زده مجبور
امروز که مختارم، مختارترین باشم
گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من
امروز که می‌خواند، انصارترین باشم

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است


سلام

 

پس از چندی دوباره با دعوت دوستان تشکیلاتی که سالی یکبار یاد کهنه مردان می کنند آن هم ایام انتخابات تشکلمان است و معمولا هم در مواقع درگیری و تشنج است سری زدیم به دانشگاه و انتخابات و التهابات و افتضاحات و ابتکارات و اقلام جدیده که تا عمر داشتیم در انتخابات ندیده بودیم و البته چیزهایی دیدیم و شنیدیم که ای کاش حتی نشنیده بودیم. بگذار بگذریم 

البته تقصیر شما نیست تقصیر کسانی است که نگذاشتند در یک مجموعه ، تشکیلات و تشکل و همکاری جمعی شکل بگیرد و فرد محوری ،موفقیت فردی و فردسالاری و تبعیت همه از یک فرد و ضدیت ذاتی خواهران وبرادران را باب کردند و بهمان تعقل و تدین را در کنار هم در تشکیلات یاد ندادند به ما گفتند هرچه نظرت به کرسی بشیند قوی تری، قاطع تری اما صد افسوس که به کرسی نشستنی در کار نبود . همه ما در یک دایره بسته می دویدیم و می دویم قربه الی الله . پس از چه کسی سبقت میگیرید ؟ 

رفیق، داری خودزنی می کنی ،این که میزنی ریشه خودت و ماست پس تبر بنداز که این ریشه ،ریشه در ریشه ی اعتقادات و ارزش ها و اصول تشکیلاتی کهن دارد به استقامت مردان و زنان بزرگی که ده ،دوازده سال باهم یک تشکل را اداره کردند اما هرگز دردشان ،دعوایشان ،بغض هایشان و اختلافاتشان را به پایتخت نشینان طیف باز نگفتند تا راهشان و اتحاد و استقلال دفترشان ادامه داشته باشد .

و اما آن روز بدعتی گذاشته شد که شاید حالا حالاها دردش را نفهمیم ... 

 

 

این پایان قصه بود ..... 


پس نوشت : تشکلی که در آن روح همکاری وجود نداشته باشد تشکل نیست محل خاله بازی است . ول معطلیم 

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۱۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر