نامه من به مصطفی چمران
هنوز مانده ام که تو چطور انسانی بودی که تمام لذت ها ُامکانات و رفاه را رها کردی و به لبنان رفتی .تو
به لبنان رفتی در حالی که آرزوی اکثر جوانان دانشجو و غیر دانشجوی این آمدن به مکان زندگی
توست.بسیاری از اساتیدمان پژوهش و تحقیق می کنند و در این مجله و آن مجله مقاله می دهند شاید
دل دانشگاههای آنور را بدست آورند و سریعا پاسخ بله پذیرش نیامده را بدهند.آقا مصطفی امدی لبنان
خب.چرا وقتی با یک ساک دستی به ایران آمدی ماندگار شدی ؟ مگر امام به تو چه گفت که قید همه
چیز را زدی و با آن همه تحصیلات و سابقه علمی تبدیل به یک مبارز چریک در کردستان شدی ؟ مگر در
امام چه دیدی که سریعا اطاعت کردی و نه نیاوردی ؟ پس چرا جوانان تحصیل کرده وبا کمالات ما که رتبه
های افتخار امیز فلان رقمی کنکور را دارند ،نمی بینند ؟ شاید چشممان را باید بشوییم و شاید تو
چشمت را نشسته بودی ؟ تو به دنبال چه بودی؟ مگر در کردستان و دهلاویه و مناطق جنگی هم
بورسیه علمی وکرسی تدریس دانشگاه ارایه می شد که تو رفتی و جانت را فدا کردی ؟
این پایان قصه نیست ...