بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

ما تا آخر ایستاده، بیداریم

بیدارها

بسم الله الرحمن الرحیم

تمام کلام : ای کاش میثم تمار شوم در حفاظت ز امیرم ، دارم بزنید .

این شروع قصه ی تازه ای است و ما تازه سرگردانیم در دیار بیدارها ... و بیداری بهانه ای برای نوشتن از دردها و آرمان ها

و می نویسم به عشق بیدارترین مرد دنیا . فتوکلت علی الله

یادم نرود باید بیدارترین باشم
در معرکه تزویر، هشیارترین باشم
در کشمکش دوران، مقدادعلی پیمان
در قحطی میثم‌ها، تمارترین باشم
هم پنجره مهرم، هم پنجره رحمت
امروز ولی باید دیوارترین باشم
یک سو علم مارق، یک سو کتل قاسط
در فتنه پرچم‌ها، عمارترین باشم
هفتادو دو ملت نه، هفتادو دو پیغمبر
اسلام محمد را معیارترین باشم
در ظهر عطش معذور، غفلت زده مجبور
امروز که مختارم، مختارترین باشم
گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من
امروز که می‌خواند، انصارترین باشم

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

آخرین نظرات

سلام 

             کار تشکیلاتی ما

 

روزها و روزگار گشت و مناصب،سمت ها ،مسئولیت ها ،عناوین و القاب تشکیلاتی همه از دوش من و ماها برداشته شد اما تنها چیزی که برای ما ماند تجربه ها ،یاد انسان های بد یا شریف با رفتار خیر یا شریر . خلاصه همه چی رنگ فنا گرفت اما آنچه در ذهن ها ماند رفتار خوب و بد من و شما بود و رفاقت ها ،عناد ها ، تضاد و تناقض ها در کنار سازش و همزیستی تشکیلاتی .آخر قصه ما اینکه این همه بازی (خاله بازی ) کردیم تا یه چیز یاد بگیریم :

زندگی صحنه ی زیبای هنرمندی ماست ، هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود ،صحنه پیوسته به جاست .

خرم آن نغمه که مردم بسپارندش به یاد . 

و صد البته یاد بگیریم کار مخلصانه برای خدا چقدر سخت چرا که همین القاب و عناوین تصنعی هم حتی نمی گذاشت ،خودت ،خودت باشی  .

القصه چندی پیش اتفاقی افتاد که وقتی در ذهن مرور می کردم می دیدم ما چقدر درگیرجزئیات بی اهمیت و یا کم اهمیت کار گروهی بودیم. چندی پیش دوستی که بر سر روابط و اختلاف سلیقه تشکیلاتی و آتش افروزی یک آتش بیار معرکه چندی بود که روابط تیره و تاری داشتیم که حواشی و دغدغه های ذهنی برای طرفین ایجاد کرده بود که بر سر یک بهانه یعنی سینمای ارزشی در موعد و به برکت تشییع شهدای غواص به یک نقطه مشترک رسیدیم و آن فراموشی تمام عداوت ها برای حرکت در مسیر ارزشهای مشترک بود و اما ....

اما ای کاش زودتر از این حرف ها دیدمان به حقیقت باز می شد و زودتر از اینها پا بر روی خواهش های خودمان می گذاشتیم .

و هرچه می کشیم از من است .

باز بلند می گویم ای از همه تشکیلاتی تر توبمان ! 

 

و همچنین توجه بفرمایید به این نقد شایسته و قابل تامل سینمای ایران :

 http://masaf.ir/View/Video/1148/%D9%87%D9%86%D8%B1-%D9%88%D8%B7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DB%8C-shia%20muslim

 

منتظر نقد شما هستیم .

 

این پایان قصه نیست ....

 

یا علی 

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۲ مهر ۹۴ ، ۰۱:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

یا رب البیت العتیق ،یا رب المشعر الحرام 

 

و سلام بر اسماعیل ها  

 

آلاله های وطن یکی یکی ،دسته دسته پر کشیدند و در مسیر منا تا رمی جمره از قربان تا غدیر پر کشیدند و تشنه جان دادند و نفسشان برید به یاد چه صحنه ای افتادید ؟ عده ای تماشا می کنند و مستانه قهقهه می زنند و حاجیان خدا را با لباس سفید به قربان گاه می برند .

قربانی را اشتباه گرفتند. نه، درست هدف گرفتند و در عید قربان ،قربانی کردند هزاران مسلمان را  و گویا در سرزمین منا هم حرمله زیاده .

شاید این ها هم زمینه سازی قربانی محرم است چه تکرار تاریخی ای ! 

 

 

اما این بار هم اسماعیل به قربانگاه نرفت ،هزاران  اسماعیل پرکشیدند و در سرزمین مقدس و در حریم خانه ی خدا و در مهمانی اش به سمت جایگاه ابدی شان رفتند تا رسوا کنند خائنین حرمین شریفین را و نعم الموت .چرا که بهترین جایگاه وفات همین جاست .از این خانه به آن خانه 

و نشان دادند مظلومیت امت اسلام را که دجال ها خادم نما شده اند و حشرات موذی می کشند،می کشند برادرانمان را  .

 

واما خائنان حرم یادتان باشد همانطور که آقا و مقتدایمان امام خامنه ای گفت، وای به آن روزی که اذن جهاد داده شود آنوقت سوراخ موش های صحراهای عربستان برایتان نایاب و گرانقیمت می شود .  

 

و عکس العمل ما سخت و خشن خواهد بود . 

 

 

 

محرم نزدیک است .

پس نوشت : و پیامی به اساتید حاضر بر بالای منابر سایبری و نرم افزارهای اجتماعی داخلی  ،کسانی که به این بهانه در داخل ارزش،پیام وهدف حج را زیر سوال می برند یا نمی دانند که هیچ و اگر می دانند در جریان باشند که عاقبت خوبی برای تخریب کنندگان واجب الهی در پیش نخواهد بود کسانی که مقایسه می کنندو می گویند ما برای صف شیر و پنیر کشته می دهیم و حالا سعودی ها برای چند میلیون و پای پول را وسط می کشند و بهانه امور خیر وکمک به مستمندان را مطرح می کنند . یادمان باشد هدف سعودی ها ود شمنان اسلام و آخرین حربه شان نابود کردن همین حتی به قول شما ظاهر نماد وحدت مسلمانان است پس حواسمان باشد با گفته هایمان چکار می کنیم ! 

و یاد شعری می افتم : 

 

آقا شیعه ها غریبن .بیا که وقت ظهوره

مردم اهل اشتباهن ، شیعه ها که چشم براهن

گو به لشکر یهودی بچه ها گناه ندارن

کنده خار وریشه گل  قفس سرای بلبل

بیا و بیا تو دستت ذوالفقار بی تحمل ، اباصالح ، یابن زهرا  

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۰ مهر ۹۴ ، ۰۱:۲۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 سلام بر تو ای مرد خدا 

که راست گفتی ... 

 

شهید علی خلیلی

 

 

و شمائی که می بخشید نه برای لذتی که در عفو هست و در انتقام نیست بلکه برای لبخند رضایت آقا و مولایتان .

 

و عجیب است که در این وانفسا دوران که جای شاکی و متهم که متنبه هم نشده عوض می شود و شما می بخشید رضا لله .

 

و شما ببخشید اگر این روزها حواسمان به ستارگان جهان است و دیگر به خورشید های داخلی کاری نداریم چرا که 30 ثانیه بیشتر، وقت مردم شهید پرورمان را در خبر شبانگاهی نمی گیریم تا برسیم به 90 دقیقه جنگ گلادیاتورهای میلیاردی برای نجات بیماران ام اس چه شعر ناموزونی

که مطلعش این است : آنگاه که اغنیا برای نجات فقرا می دوند !

شما ببخشید و چشمتان را بر 4 سال نا ملایمات ببندید چرا که امر به معروف و نهی از منکر 100 هزار حامی که هیچ ، تماشاگری که با موبایل فیلم بگیرد هم ندارد .

 

و مادر و پدر شهیدی که دوباره سیلی محکمی به ما زدند تا شاید وجدان خفته ی من و ماها بیدار شود و خوابمان تعبیر،که شهدا جنس مرامشان چیز دیگری است ، رفیق و تیغی که به دست کوچکی کشیده شد و خون بزرگی ریخنه شد اما هزار نهال بیداری از آن رویید . 

 

و السلام . 

 

و سلام خدا برتو شهید راه حق علی خلیلی 

 

این پایان قصه شهادت نیست ... 

 

متن نامه خانواده شهید خلیلی به مراجع قضایی در مورد عفو مجازات قصاص قاتل در ادامه مطلب 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۹ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

 



مدت زمان: 1 دقیقه 10 ثانیه

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام 

درددلی با شما : همه ی بیش فعالان تشکیلاتی، امروز شده اند منفعلان گوشه نشین نمیدانید چرا ؟  

 

 

 

این مطلب ادامه دارد ....

 

 

این پایان قصه نیست .... 

 

یا علی 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۳ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

 

     زنان قلیان به دست

 

تو بنویس کاری به کار من نداشته باش 

تو بنویس ، بنویس از صحنه های دلخراش

بنویس از دغدغه های روزگار ، بنویس از با خدا بودن و دیدن مردمان بی خدا 

بنویس از قورت دادن شرم و حیا ، بنویس از زنان ساپورت پوش این روزهای ما، به رنگ پا ،پناه بر خدا 

زنان پای قلیان ،دست در دست قلمان نما های شیطان و مردانی که به جای بچه سگ حمل می کنند، برای پاچه گرفتن از اصول ادیان 

 بنویس بزم های پر شراب و جوانان مست خراب ، برروی دستشان تتوهای پررنگ و لعاب ،نقش های برآب

برروی دست اهل دیار سراب ، سراب و خواب

بنویس  به جای سلام ،نداری واتس آپ ؟(what's app) و اینستاگرام ،فرهنگ بی مرام و قبله ی فرهنگ ما تلگرام و کجایند قبله های جدید ما ؟ جوانان امروزی و آپ دیت میهن خوب ما .

تو بنویس بی خیال قصه های هشت سال روزگار خوب ما 

مردان خاکی بی ادعا 

بنویس از توافق بر سر رفع چاله چوله های فرهنگ ما 

و کجایی ای ناجی حیات آرمان ها 

بنویس این است سلفی من و اوضاع فرهنگ ایران ما

و تنها تو بمان ....

 

این پایان قصه نیست ... 

 

یا علی 


 

واین سطور آخرین سطر های این حقیر در مکان بلاگفاست و سفری که چندی پیش آغاز شده به دیار بیدارها 

 و از پس در وبلاگ بیان با همین نام در خدمتیم . 

 

 

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۳۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۶ نظر


سلام 


و روزی که سفر کردم به دیار بیدارها و قلم خسته از دل نوشته های کاغذی در نشریه وزین و دوست داشتنی آرمان و سرزنش های خار مغیلان کاغذ که الحمدلله گویا همیشه رویش دارند به جای ریزش،سفر کردم از دیار رجل سیاست و تشکیلات به دیار بی نام و نشانی و ایضا فضای سایبری و روزی سایبری شدم به امید افسر خوب جنگ نرم بودن به امید حق گفتن و حق شنیدن .

اما خب دست خودمان نیست اگر قلم و زبان به خطا می رود، این درد بی درمان هوای نفس است که صفحه ی سفید دل را خط خطی های قلم ،سیاه می کند و فکر می کنم که چقدر برای انقلاب جهاد هم کرده ام ،فتقبل الله .اما کجای کارم ؟ که نمیدانم و تازه فهمیده ام که گر بر سر نفس خود امیری ،مردی 

 و یادم افتاد پیام امامم با فریاد خودسازی ،خودسازی بعد ارشادات مردم سازی 

بگذریم 


 

ای ساکن دیار بیدارها یادت باشد که سکونتت در این مکان سه ساله شد و هنوز اجاره ات (زکات قلم ) را به نظام ارزشها نپرداخته ای . 

یادم هست که تا میثم تمار شدن فاصله ها دارم ....

 و هنوز قصه های زیادی برای گفتن ...

این پایان قصه نیست ...

یا علی 

 

    

میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۹ تیر ۹۴ ، ۲۲:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر




سلام 


خب . به حمدالله مثل اینکه این بلای آسمانی از جان این دوستمان بلاگفا دست برداشته و اجازه داده دوستان دست به قلم ،دوباره دست به قلم بشوند و چند سطری بنویسند .

بنویسند اما نه از مسائلی که نباید ،بنویسند از آب وهوا ، قیمتسکه و طلا و صد البته نه بنزین و نان و غیره ،بنویسند از آب و هوای گرم تابستان و روزه های طاقت فرسا در روزهای بلند و نه از گزینه های زیر و روی میز مذاکرات و بازدیدهای سرزده از مراکز  هسته ای بل فرهنگی و ایضا فکت شیت در بسته ای که فقط باید عده ای خواص از ما بصیرتر بخوانند و بدانند چرا که در این ایام ماه مبارک برای ما مفسده دارد . روزه مان باطل می شود .

خلاصه که رفقا بنویسید اما آرام تر چرا که سرورهای کانادایی هم به دست نوشته های فکت شیت وبلاگ هایمان حساسند و خلاصه بر می گردیم به دو سال قبل حافظه تاریخی مان  .چه بهتر یادش بخیر و آن مردی که می گفت هولوکاست و مبارزه با استکبار و من مذاکره نخواهم کرد .....

و زندگی این روزهای ما، که عده ای رزقمان را هم به به بالا و پایین مذاکرات وصل کرده اند و عجبا که خدا می فرماید : والله یرزق من یشا من حیث لایحتسب 

پس دوست دیپلمات من زیاد نگران وضع زندگی مردم نباش که ما هم خدایی داریم . 

این پایان قصه نیست ...

 یا علی 


 

یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال 

چه بهانه ای بهتر از ماه مبار رمضان برای خانه تکانی دل و به امید سال نوی اخلاقی ما

سال تحویل تقدیرمان 19 رمضان   

میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۲ تیر ۹۴ ، ۰۰:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

سلام 


همزمان با حلول ماه مبارک رمضان ما نیز از دیار بیدارها هجرت کرده ایم و قصه ای تازه در دیار بلاگ آغاز کرده ایم تا پوست انداخته باشیم و خانه تکانی ایی کرده باشیم باشد که محول الاحوال، حالمان را در این ماه دگرگون کند . ان شا الله 


و دوباره به قلممان قوت و جوهر بدهد چرا که اعتقادمان همیشه این بوده لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم  و اذن دهد تا بنویسیم از دیار ارزشها و مردان بیدار دینمان و کشورمان . 


اما چندی بود که من و قلم با هم قهر بودیم و بهترین بهانه شاید ماه مبارک باشد تا دوباره به دیار بیدارها برگردیم و مهمان نگاه های مخاطبان بیدارمان باشیم . 


خیر است ان شا الله . علی الخصوص اتفاقات اخیر که برای بلاگفا رخ داده و باعث توفیق اجباری ای شده تا از گذری به گذری هجرت کنیم و مثل کوچه گردهای روزگارمان توشه بر دوش، سر گذر دیگری بساط پهن کنیم و دکان راه بیندازیم به امید خدا . 


این پایان قصه نیست .... 


یا علی 



آدرس وبلاگ قبلی بنده : www.bidarha.blogfa.com  


میثم غفرانی (م.بیدار)
۳۰ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
حرفم همین 

 

 اینجا نوکرخونته ، کجا داریم بریم ؟

حرفم همین کلیپ رضا هلالیه و صدها حرف ... 

و سلامی دوباره به شمایی که الان داری این خطوط را می خوانی و در پی آنی که ببینی صاحب این سنگر بعد از چندی دوری چه می خواهد بگوید و چه حرف تازه ای دارد که بگوید ؟حرف خاصی نیست، همچنان سخن دوست خوش تر است ....

و در همین روزها بود که مردی از تبار باران آمد تا بشوید چشم ها را و فرونشاند غبار فراگفته ی دلها را و آمد مردی از جنس خدا ،روح الله تا بگیرد دست دراز شده ی دلهای بیدارشده را به سمت نور ،سمت خوبی ها و نشان داد که یک دست صدا دارد ، آن هم چه صدایی و که گفته چوب خدا صدا ندارد ،دارد به نشانه ی هزاران فریاد الله اکبر که فراتر از هزاران بار غوغای توپ و تانک ها بوده و هست پس دوباره سلام ،امام  و درود ورحمت خدا بر تو .

 

و سلام بر مردان گمنام و بی ادعای انقلاب که هنوز هم بی ادعایند و هنوز هم به پشت میز نشستن عادت ندارند آخر آنها که بر آپولو سوار شده اند و پشت میز شکنجه نشسته اند دیگر با میز نشینی رایطه ی خوبی ندارند و آنها که صدها بار با هر کلمه ی مقاومت ،چک نقدش را همان لحظه خورده اند تا بیاد بیاورند اسم هم رزمانشان را اما امروز هم در مقابل های چک های سفید امضای روزگار قد خم نکردند . با تو هستم آقا عزت ، مرد انقلابی ومبارز نستوه که اگر چند روزی با شما همنشین نبودم نمی فهمیدم معنای مرد بزرگ بودن را و چند روزی که به ظاهر شما مهمان ما بودی اما بعدها فهمیدیم که همه ی ما مهمان مقاومت و ایستادگی مردانی از جنس شما هستیم . درود بر عزت و شرف تو عزت اله مطهری عزیز (عزت شاهی) و اگر چه دوریم از شما اما همواره به یادتان هستیم 

 

                                             

پس نوشت: پیشنهاد بنده خدمت رفقای کتابخوان، مطالعه ی کتاب خاطرات عزت شاهی در این ایام عزیز که به قول حضرت آقا : این کتاب تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است .

و نکته ی جالب این کتاب : کتاب علی رغم حجم بالای آن از اون کتابایی که اگه شروع کردید یه نفس تا انتها می رید پس حساب وقتتون رو هم بکنید و از قضا روایت حادثه گونه و بعضا تاریخی آن بسیار شبیه سریال های جنایی است البته با طعم تلخ شکنجه و درد و حبس تا درک کنیم چقدر خون دلها خورده ایم تا ایران ما ایران شود و پی ببریم عظمت مردانی مثل عزت الله مطهری را حتی از زبان مخوف ترین شکنجه گر ها و روایت هایی از گروهای مبارز آن زمان و شخصیت های مطرح و فعالیتهای آنان و برخی واقعیتها از زیان عزت شاهی با صراحت لهجه ی خاص خودش !

 

پس نوشت 2 : سردار ! دیدی بی تو هرگز با تو آری . ما هم دکان را باز کردیم البته فعلا به امر شما .

 

این پایان قصه نیست ... 

 

یا علی 

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۳ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سلام 

در پی اقدام برادر ارزشیمان سردار انقلاب و  مرد همیشه در صحنه و نظر به مرادی ایشان بر تمام رفقا و بنده ،این حقیر نیز دکان ریا و بساط  خودنمایی را جمع کرده و چندی در عزلت به سر خواهیم برد باشد که ریایمان بپرد 

و ....


ما هم بی ریا شدیم سردار .

خلاص شد (فقط با تلفظ طلای خونده بشه )

این پایان قصه نیست ....

  

در ضمن حلول ماه ربیع الاول مبارک باشه .

یا علی 


میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۳ دی ۹۲ ، ۲۰:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 

من اومدم گدا شم    کفتر گنبد طلاشم

دوباره قصه ی ما تکرار شد ، من ،شما، گنبد طلا ،حرم ،سفره ی کرم ،ضریح ،یک آقای کریم ،هزاران گدا

یک دل شکسته ، گوشه ی صحن ،هزاران دست نیاز و دوباره پنجره فولاد و البته تنها به بهانه ی حاجات .

سلام آقا

ما بینوا ،شما ،سلطان

ما که هیچ ،شما رئوف ،انیس النفوس

ما که هیچ ،ضعیف، شما معین الضعفا

ما دردمند،شما درمان

یا انیس النفوس ،یا رفیق، یا علی بن موسی الرضا (علیک آلاف تحیه وثنا )

دوباره امروز زیارتتان کردیم در قاب تصویر سیما اما نه از باب تصویر بلکه بر امواج بلند و وسیع  محبتتان و لطف و کرم شما من که هیچ ، کل مردمان ایران به سمت شما پر کشیدند حتی اگر جسمشان مشهد نیست دلمان ، دلشان و دلم کبوتر شد و باز پر گرفت حوالی گنبد طلای شما آقا ، دانه بده ،آب بده تا در روز شهادت بهانه ای باشد برای دوباره پرواز کردن به سوی نور ،سوی شما ،آقای مهربانی ها و دل هایی که در عجبم که عزادارند مگر شما شهید شده اید؟ ای آن که از همه ی ما زنده تری . ای امام حی ما ، من تو را بیدار می دانم یا علی موسی الرضا (ع) .

و دوباره ......

یادم هست سایه کرمتان .....

 

این پایان قصه ی ما نیست ... 

یا علی

 

 

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۱۲ دی ۹۲ ، ۱۰:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

امروز 9 دی

 

و یادم افتاد ، یاد بزرگی روح مردمان سرزمینم که در هیچ چارچوب دنیایی نمی گنجند و همین است که همیشه معادلات روی میز جواب ندارد و همیشه نقشه های دشمن خروجی و تهدید ها و تحریم ها اثر .

و بار دیگر این مردم ایران بودند نه رنگ ها که در روز 9 دی به رنگ حسین در آمدند و یک صدا با ولی خود تجدید پیمان کردند و نشان دادند درس وقت شناسی را تا جمع کنند سفره خناسان را و بر چینند بساط نفاق و ریای رنگ ها و قرآن های بر سر نیزه را و سلام بر مردمان خوب میهنم که دغدغه دین دارند و ولی شناسند و بارها نشان دادند برای منافع و مزایا به صحنه نمی آیند و بری اند از بازی های مادی روزگار و سربلند در امتحانات پروردگار .

امروز 9 دی بود و باز ملت ایران حماسه ی دیگری آفرید تا در مسیری که ولیمان ترسیم کرده بود بتازد و دشمنان را فراری دهد اگرچه خون دلها خوردیم ، شهدا دادیم در ایام فتنه و سران فتنه افسار گسیخته تر شدند اما باز هم ملت ایران بیدار است و ثابت کرد ایران که کوفه نیست و هرروز منتظر است تا ملتی شود در قالب 72 تن و به رزم دشمنان اهل بیت برخیزد به اذن خدا و روزی جشن بگیرد سالگرد 9 دی را باحضور مولانا صاحب الزمان (عج)  .

انشاالله 

پس بارها درود بر ملت شریف ایران .  

                              

 

یادبود: درگذشت استاد فرزانه و یار وفادار امام و ولایت و معلم اخلاقجناب آقای پرورشرا به کلیه ی اصحاب انقلاب و مردم شهید پرور اصفهان وخانواده محترمشان تسلیت می گویم . همه با هم صلوات و فاتحه ای نثار روح آن بزرگوار کنیم .

 

پیشنهاد : مطالعه یکتاب نه ده ، (9 10 88) حسین قدیانی، دل نوشته های حسین قدیانی در قطعه 26 ، که مربوط به همین ایام و از کتاب های خوب سیاسی ایام فتنه و 9 دی است پیشنهاد می شود خدمت دوستان کتاب خوان .

 

این پایان قصه نیست ....

 

یا علی  

 

 


,

میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۹ دی ۹۲ ، ۱۹:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

پابرهنه ها میریم کرببلا ،دیدن حسین، شاه کربلا 

 

با بمب گذاری هایشان، با عملیات انتحاریشان ،با طعنه های خودی هامان ،با تمسخر ها، با نیشخند ها، با زخم راه ها ، بگذار بگویند پابرهنه ها، دیوانه هم هستند و بگویند حسین دیوانه نمی خواهد ،بگذار برخی بگویند مایه ی بی آبرویی دین اند. ما پابرهنه ها میریم کرببلا با عشق وجنون سوی نینوا با نیابت از آقامون رضا ،بگذار بزنند تازیانه بر پابرهنه ها ،ما میریم کرببلا . 

یا حسینمیگیم میریم کربلا   

 

 

 بر سینه زنان با ذکر حسین، ما راهی میشیم بین الحرمین .

سوی کربلا حروله کنان ، ذکر ما میشه صاحب الزمان، غرق خاک وخون مثل شهدا،  با رمز حسینمیریم کرببلا 

پابرهنه ها میریم کرببلا .

 اما چشم ما به سمت مولاست و در مذهب ما مستی آداب ندارد .   

صل الله علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

قسمتی از متن به یاد قطعه قدیمی مداحی حاج عبدالرضا هلالی انتخاب و بهانه قرار گرفته بود که ویدئوی این قطعه هم در زیر قسمت آمار بازدید موجود است و البته حرف اصلی در عکس آخر این مطلب است که حرف ها دارد . 

این پایان قصه نیست ...

یا علی 

 

میثم غفرانی (م.بیدار)
۰۲ دی ۹۲ ، ۰۹:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
سلام . یادتان هستیم اگر دنیا بگذارد ،اگر لایق باشیم .اگر واقعا رهرو باشیم . شاید روزی ... 

انشاالله .


اللهم اعوذ بک من نفسی 


میثم غفرانی (م.بیدار)
۲۳ آذر ۹۲ ، ۲۲:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر