سرشان بکشد.امشب گویی همه ما پدر خود را از دست داده ایم .همه ما
دیگر مولا نداریم.یا علی یتیمان را با نامردمان کوفه تنها نگذار یا علی ...
التماس دعا.
سرشان بکشد.امشب گویی همه ما پدر خود را از دست داده ایم .همه ما
دیگر مولا نداریم.یا علی یتیمان را با نامردمان کوفه تنها نگذار یا علی ...
التماس دعا.
فیلم دلخراش کشتار مسلمانان میانمار (20+)
تعجب نکنید و دست به گیرنده تان نزنیداینجا میانمار است.این فرد که می بینید زنده در حال سوختن است یک فرد مسلمان است و این زن که دارد تکه تکه میشود هم همینطور اینجا اوج هیجان است .دست به کانال احساس ،وجدان ،فطرت و دیگر کانال های مربوطه نزنید .همه چیز به صورت زنده در حال پخش است .این بچه که در حال جان دادن است و سرش از تنش در حال جدا شدن آنهم بچهمسلمان استگناهش هم همین است و تاوانش این و اما شما دوست حقوق بشری که ماهواره داری و توانایی دیدن صحنه های المپیک را داری به دیگران اطلاع بده و بگو کسی در حال مردن است.اینجا میانمار است صدای وجدان بشری .شاید آنها ماهواره ندارند و از تلویزیون در حال دیدن المپیک 2012 لندن هستند .مسابقات زیبای وزنه برداری .دو میدانی ،شنا و ...اگر صحنه های ما کمی غم انگیز است باید ببخشید باز هم دست به گیرنده های انسانیت و شرف خود نزنید شاید تنظیماتتان به هم بخورد .شاید اندکی فضای شاد ذهنتان با سلاخی عده ای سیاه پوست مکدر شود ! آیا اصلا اهمیتی دارد ؟مهمترین مسئله رسانه های حقوق بشری کشته شدن چند نفر صهیونیست در یک انفجار است که باید در المپیک۱ دقیقه سکوتکرد.اینجا میانمار مرکز ثقل حقوق بشر است. اصلا آرامش خود را از دست ندهید .دکمه کنترل را فشار داده و با خیال راحتالمپیک 2012 لندنرا مشاهده کنید.اینجا لندن است من عادل فردوسی پور گزارش میدهم : فوتبال بین دو تیم انگلیس و اروگوئه
این پایان قصه نیست...
بسم رب الشهدا
داستان سفر - قدم اول
قصه از اینجا آغاز شد روزی به مادرم گفتم کربلا ثبت نام می کنند ، ثبت نام کنم ؟ مادرم هم گفت البته .آنروز که برای ثبت نام رفتم حتی هزار تومن از هزینه ثبت نام را هم نداشتم .دل را به دریا زدم و اسم مادربزرگم را که اصفهان بودند و ار سادات هم هستند نوشتم و چند مدتی منتظر بودیم تا اولویت ها و زمان اعزام مشخص شود شماره اولویت ما دقیق یادم نیست اما یادم هست که فعلا نوبت اعزاممان نبود . چندی بعد اطلاع دادند که اولویت فلان به دفاتر زیارتی مراجعه و کاروان و زمان حرکت خود را انتخاب کنند ما نیز همین کار را کردیم .در همین اثنا عمه ام نیز طالب شد که با ما بیاید و از قضا کاروان هم تقریبا پر بود اما به لطف خدا او و دختر عمه ام همراه ما شدند.اما مشکل اصلی مسئله من بود که چون از معافیت تحصیلی استفاده می کردم باید برای گذرنامه هفت خان رستم را طی می کردم و مراحل کسب اجازه از نظام وظیفه را انجام میدادم که از قضا این داستان ها همراه شده بود با امتحانات پایان ترم دانشگاه و چون تاریخ سفر دقیقا بین دو ترم بود من باید این مراحل را در امتحانات انجام میدادم که مجبور شدم برای سریعتر گرفتن گذرنامه بین دو امتحان حساس به تهران بروم که به لطف و کرم امام حسین هر دو درس با نمره خوب پاس شدم و یکروزه به همراه رسول دوستم که پایه شد و با هم رفتیم گذرنامه را از تهران گرفتیم و آمدیم.
از کاروان تماس گرفتند و روزی برای توجیه مسائل سفر به جلسه دعوت شدیم و به زیرزمین مسجدی واقع در خ ال خجند رفتیم که ازقضا برق هم قطع بود و خلاصه امکانات در حد صفر.صحبتهای همیشگی انجام شد و ما توجیه شدیم.
این پایان قصه نیست ...
این روز ها اگر کمی از خانه و کاشانه خود فاصله بگیریم و جای دوری نرویم در همین شهرمان هرجای ایران که میخواهد باشد .یه سری به مناطق محروم، نه ، عادی نشین شهر بزنیم و ببینیم که میانگین درآمد ماهانه یک خانواده چقدر است و یک سرپرست خانواده برای بدست آوردن حداقل درامد ضروری خانواده چه زحمات و بلایایی رو متحمل میشود ؟ آنوقت ببینیم سهم او از بیت المال چقدر است ؟ یارانه مصوب که به هر فرد نیازمند ایرانی تعلق میگیرد .حال سری هم به مناطق دیگر بزنیم از جملهمجلس شورای اسلامی = خانه ملت، باشگاه های ورزشی (فوتبال) و دیگر مکان های ارتزاق از بیت المال .
در مجلس : چند نمونه مصوبه
مصوبه وقف عام دانشگاه آزاد (بخشیدن بیت المال به بیت المال )
لغو قانون فوق پس از کلی مذاکره و ختم به خیر شدن آن توسط رهبری
تصویب حقوق مادام العمر برای نمایندگان مجلس
لغو قانون فوق پس از کلی کشمکش و جازدن عده ای از این پیشنهاد
تصویب 1 ماه مرخصی نمایندگان و 1 ماه تعطیلی مجلس شورای اسلامی
و ...
روزی زمان جنگ بود عده ای نماینده مردم(وکیل مردم) تصمیم به حج رفتن گرفتند در حالی که کشور رابطه خوبی با عربستان نداشت که این حرکت با برخورد عالمانه امام مواجه شد و ایشان فرمودند که ضرورتی ندارد در این موقعیت نمایندگان به حج بروند و آنها را به تامل دعوت کردند و اما امروز
در اوج فشار غرب بر ایران، تحریم های شدید و دشمنی های علنی برخی بدخواهان، عده ای نماینده تصمیم به مرخصی رفتن و تعطیلات اضافی نموده اند و الان را بهترین وقت برای این کار میدانند !این را اضافه کنید به مصوبات بالا و وضعیت اقتصادی کشور و مردم .خود قضاوت کنید .
در فدراسیون فوتبال ایران: اینجا فوتبال ایران :در دوره ریاست علی کفاشیان
1-نرفتن ایران به جام جهانی
2- نرفتن تیم امید ایران برای 40 سال و سهل انگاری در ثبت اخطار های بازیکنان
3-حذف تیم جوانان از رقابت های آسیایی
4-نرفتن تیم نوجوانان و جوانان به جام جهانی
5-حذف تیم ایران از جام ملت های آسیا
6-حذف تیم های استقلال و سپاهان از لیگ قهرمانان آسیا به دلایل غیر فوتبالی و کم شدن سهمیه ایران در این لیگ
7-حذف شدن اکثر تیم های ایرانی در مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا
و اما هم اکنون اصل داستان : در لیگ برتر ایران به غیر از 2 یا 3 تیم،تمامی تیم ها دولتیو مستقیما از بیت المال ارتزاق میکنند.!!!
در فصل جاری شاهدیم که تیم های پایتخت چگونه بر سر گرفتنشبه ستاره های فوتبالرقابت میکنند و چگونه با بودجه بیت المال می تازند ،برخی وعده هواپیما ،برخی وعده ی ویلا و ماشین و برخی پول های کلان .آیا این بودسفارش امیرالمومنین (ع)در حفظ وحراست ازبیت المالو آیا این این اعمال با نامه امیرالمومنین به مالک اشتر در نحوه مدیریت همخوانی دارد ؟ آیا ما شیعه امیرالمومنین (ع)هستیم ؟ اگر یک نفر پیدا شود و بهره وری این فوتبال برای کشور ما را مشخص کند و با دیگر رشته های ورزشی که اعتبار و افتخار کشور ما را در جهان والمپیک حفظ کرده اند مثل کشتی ،تکواندو و وزنه برداری مقایسه کند ما ممنون میشویم و جوابمیلیون ها محرومبی نوا در این کشور را راحت تر میدهیم ؟ آیا ضرورتی دارد که مربی میلیاردی از اروپا برای تیمی بیاوریم که در چند سال اخیر هیچ افتخاری در سطح ایران وآسیا نداشته است .آن هم از بودجهبیت المال.آیا خون بازیکنان فوتبال از حسین رضازاده رنگین تر است که در یک برنامه میگوید : بیشترین پولی که برای یکسال گرفته 20 میلیون بوده است ؟ و این یک دهم پول یک بازیکن عادی فوتبال هم نیست . از مسائل اخلاقیشان که بگذریم .شدیدا کفاره دارد .اگر آقایان این روز ها سری به قیمت ها بزنند کمی به مانند مولایمان علی به حال مظلومان سر در چاه می گریند . فاین تذهبون ؟
به داد محرومین برسید. و اکنون فوتبالیست و نمایندهای که غرق در توجه به خود و مادیات است چگونه میتواند حال مردم را درک کند و مانند علی(ع) نمک وآب بخورد ؟
این پایان قصه نیست ...
۱-
۲-
۳-
۰۰۰
۳۱۳-..........
این پایان قصه نیست ....
دوبار ماه شعبان آمده و بوی خوش عطر انتظار هم جا رو پر کرده .دل خوش بودیم که امسال هم مانند هر سال در رکاب بچه هیئتی ها برای نیمه شعبان دست و استین بالا بزنیم و بساط هیئت رو را بندازیم اما گویا امسال قسمت ما نیست و در حسرت این باب یکسالی باید بسوزیم .همان گونه که سالهاست در حسرت دیدنش میسوزیم.
کوچه خیلی وقت مونده چشم به راه قدماتون کی میای یوسف زهرا
ما گلایه ای نداریم یه نگاه بندازین آقا ،آقا جون به زیر پاتون
خسته ایم از درس خواندن برای اساتید آهنی که حکایت آنها مانند جراحان و تیغ جراحی است برای بدن که شبیه مثال ماست برای اساتید .خسته ایم از درس خواندن برای پول و پول دادن برای درس.درود بر دانشگاه آزاد. سلام بر اولین دانشگاه نما.
خسته ایم از تلاش برای نمایش ارزش های پوچ.جناب مهندس! چقدر آدمیم در این بازار علم و هوش.سلام بر اساتید عضو هیات علمی که انصافشان را گرو گذاشته اند پیش دانشگاه برای وام های پیش فروش .
خسته ایم از بازار خرید و فروش. به نرخ روز سکه تمام.بر همه گوش به زنگان نرخ روز سلام.
خسته ایم اما به امید قائم بیدار ایستاده ایم .
این پایان قصه نیست ...
م.بیدار
هنوز مانده ام که تو چطور انسانی بودی که تمام لذت ها ُامکانات و رفاه را رها کردی و به لبنان رفتی .تو
به لبنان رفتی در حالی که آرزوی اکثر جوانان دانشجو و غیر دانشجوی این آمدن به مکان زندگی
توست.بسیاری از اساتیدمان پژوهش و تحقیق می کنند و در این مجله و آن مجله مقاله می دهند شاید
دل دانشگاههای آنور را بدست آورند و سریعا پاسخ بله پذیرش نیامده را بدهند.آقا مصطفی امدی لبنان
خب.چرا وقتی با یک ساک دستی به ایران آمدی ماندگار شدی ؟ مگر امام به تو چه گفت که قید همه
چیز را زدی و با آن همه تحصیلات و سابقه علمی تبدیل به یک مبارز چریک در کردستان شدی ؟ مگر در
امام چه دیدی که سریعا اطاعت کردی و نه نیاوردی ؟ پس چرا جوانان تحصیل کرده وبا کمالات ما که رتبه
های افتخار امیز فلان رقمی کنکور را دارند ،نمی بینند ؟ شاید چشممان را باید بشوییم و شاید تو
چشمت را نشسته بودی ؟ تو به دنبال چه بودی؟ مگر در کردستان و دهلاویه و مناطق جنگی هم
بورسیه علمی وکرسی تدریس دانشگاه ارایه می شد که تو رفتی و جانت را فدا کردی ؟
این پایان قصه نیست ...
به امید روزی که جوانان ما ،برای امتحان دادن مجبور به ورزشکار شدن نشوند.
این پایان قصه نیست ....
(م.بیدار)
+ نوشته شده در شنبه سوم مهر 1389ساعت 20:23 توسط میثم غفرانی(سردبیر)
حال اگر دانشجو دختر باشد گفته می شود: دخترمان فعلا قصد ازدواج ندارد و می خواهد ادامه تحصیل بدهد و شاید بعد هم به تحصیلات تکمیلی فکر کند.که بااین فرض و حساب پشت کنکور ماندن ایشان همان صیغه ی قبلی تکرار شده و سن ازدواج به وضوح مشخص می شود.اکنون با این همه تفاسیر و محاسبات بدون پیش فرض های مالی واجتماعی آیا رواست که صدا و سیمای ما چنان تبلیغ و تشویق به ازدواج کند در حالی که هنوز این داستان در جامعه ی ما ،خانواده ها و حتی جوانان ما حل نشده و با سخت گیری های بعضی از والدین به بحران ازدواج تبدیل شده است.آیا این برخلاف متن صریح قرآن کریم،احادیث و روایات نیست که زمینه ازدواج را فراهم نکنیم و تشویق و ترغیب به ازدواج کنیم و در سریال هایمان از بازیگران خوش چهره به طوری استفده کنیم که گویا تمام جوانان ایرانی اینگونه اند و فقط مشکل زیبایی و آرستگی ظاهری بود که آن را هم حل کردیم و الحمدلله سن ازدواج به زیر 20 سال رسید ه است.آیا تحریک جوانانی که امکان ازدواج در حال حاضررا ندارند، در سریال هایمان جز به فساد کشیدن آنها ،نتیجه ای در بر دارد؟؟ آیا انتخاب یک موسیقی تیتراژ پایانی با شعر های عشقولانه با خواننده ی حساس تر از گل تمام مشکلات مارا حل می کند ؟ این موضوع نشان می دهد یا سران رسانه ی ما اصلا در متن جامعه نیستند یا راهکار را همین می دانند و گهگاهی هم با یک چاشنی وام چند میلیونی توقع دارند همه یک شبه ازدواج کنند.سینمای ما هم که روی سینمای هند را کم کرده و اخیرا بازیگران هندی تمایل زیادی جهت حضور در فیلم های ایرانی پیدا کرده اند .
با ادامه این روند امیدواریم به ترکستان نرویم و این مسیربه جوانان ما درامر خطیر ازدواج کمک کند نه اینکه آنها را درگیر دغدغه های ذهنی نماید.
11-در راستای کمک به اتحادیه اروپا و بحران اقتصادی آن ،طرح هدفمند کردن را لغو و قیمت ها را به حالت قبل برگردانده و تنها از کشور های اروپایی بنزین و مشتقات آن را خریداری می کنیم.
12-از هم اکنون کلیه ی انتخابات ها در کشور در دو مرحله برگزار می شود:1-مرحله اول :انتخابات 2-مرحله دوم :انتخابات مجدد جهت شفاف سازی و رفع شبه تقلب. در صورت نیاز به مرحال بعد هم کشیده شود.
13-در پایان از جامعه ی جهانی به خاطر انقلابی که انجام دادیم عذر خواهی کرده و به خاطر اینکه سی و چند سال وقت این عزیزان را گرفتیم پوزش می طلبیم و از یکی از کشور های انگلیس ،امریکا و فرانسه تقاضای مستعمرگی می کنیم. باشد که بپذیرند.
۱۳ اردیبهشت ۹۰
با همکاری امیر محمد ترابی
در متن زیر اسامی فیلم ها و سریال هایی را مشاهده می کنید که بسیار تصادفی با جزییات دانشگاه ما تشابه داشته اند(اصلا جدی نگیرید)
ورودی های قبل از 84 : مردان آنجلس
آمبولانس درب وروردی دانشگاه :پزشک دهکده
اتوبوس های بنز 302: خوش رکاب
صندوق رفاه دانشجویی: به نام پدر
سرویس های رفت وبرگشت : دور دنیا در 80 روز
سالن امتحانات پایان ترم: خیلی دور،خیلی نزدیک
کارت ورود به جلسه : کلید اسرار
بستن فایل دانشجو: محاکمه در خیابان
دریافت وام از صندوق رفاه: ماموریت غیر ممکن ۱
اساتید علوم پایه : هزاردستان
دروس علوم پایه : مصایب مسیح
نمره 10 : می خواهم زنده بمانم
حذف کردن درس : قهوه تلخ
حضور و غیاب کلاس : رستاخیز مردگان
جدیدالورود ها: من ترانه (مجاز) 15 سال دارم
مشروطی ها : اخراجی ها 1
مشمولان نظام وظیفه : اخراجی ها 2
گشت انتظامات دانشگاه:نان ،عشق،موتور 1000
حساب زبرجد : خون آشام
اساتید پاره وقت: مدعیان بی تاج وتخت
ساعت انتخاب واحد: وقتی همه خواب بودند
سلف سرویس وقت ناهار: مدرسه موش ها
دانشکده علوم انسانی : خوابگاه دختران
دانشکده سما : داستانهای رابینسون کروزوه
از دانشکده برق تا مکانیک :از کرخه تا راین
دفتر فرهنگ اسلامی : ملک سلیمان نبی
معاونت دانشجویی :او یک فرشته بود
دانشکده فنی ،مهندسی : اجاره نشین ها
ملاقات با رییس دانشگاه : ماموریت غیر ممکن 2
دفتر ریاست: آژانس شیشه ای
حراست : (به علت موارد امنیتی از بردن نام فیلم مرعوبیم)
مدیر گروه : مردی برای تمام فصول
جامعه اسلامی دانشجویان : سر به داران
رفتن به کلاس آزمایشگاه و کارگاه: سفر به چزابه
کمیته انضباطی : پسران بد
رقابت اساتید بر سر هیآت علمی شدن: دوئل
دانشجوی مهمان: مهمان مامان
هیات علمی دانشگاه : هیات ژوری
تشکل های دانشجویی : دموکراسی تو روز روشن
این پایان قصه نیست ...
رمان قطار پنجاه و هفت
قطع: رقعی
رسته :انقلاب
تعداد صفحات: 528
ناشر: مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری – سوره مهر
نویسنده: رضا رئیسی/1339 (فیلمنامهنویس نامآشنای تئاتر و سینما)
قیمت: 8000 تومان
برخلاف همهی کتب مرتبط با قیام مردمی علیه رژیم ستمشاهی از خاطرهنگاریها تا داستانها و رمانهای متعدد که در بیست و دوم بهمن ماه سنه پنجاه و هفت متوقف میشوند؛ اینبار سوار بر قطار پنجاه و هفت به لوکوموتیورانی رضا رئیسی از نگاه جوانی جسور و چپگرا به نام قامت و درگیریهای سیاسیاش، معشوقهاش پارسوا، همراه با دوستانش خیال، الوند، پویش، دینامیت و پارسا و حس انتقامجوییهایش از سال 55 تا سال 59 گذری جذاب میکنیم.
اگر هفده بار بازنویسی این رمان - وسواس شدید یک نویسنده - یک کتابخوان را مجبور به خواندنش نکند حتماً سدشکنی، نوع نگاه جدید و متفاوت آقای رئیسی به انقلاب اسلامی ایران و خلق لحظههای احساسی و رمانتیک همراه با هنر فیلمنامهنویسی، آدمی را وادار به خواندن این کتاب میکند.
شما هم این اثر متفاوت را از دست ندهید.
بریدهای از کتاب
"مرد چشم عسلی برای پارسوآ صندلی میگذارد و اینبار به تخت سینهاش میکوبد.
صندلی پشت سر پارسوآست. مینشیند. صندلی کمی عقب میرود. مردها بنا میکنند به پچپچ کردن و بازهم میزنند زیر خنده. پارسوآ مثل بید میلرزد. در یک آن هزار فکر ناجور و هولناک به سرش میافتد. مردها صدایشان را بالا میبرند. اهانت میکنند و متلک میپرانند.
(بهخاطر شرایط و ضوابط نشریه ادامه این چندخط را در کتاب بخوانید.)
به نام حضرت حق
بالاخره بعد از مدت ها و پس از کلی پیشنهاد و توصیه ،قلم و کاغذ رو رها کردم و سایبری شدم باشد که من هم جزو ارتش سایبری ایران جایی داشته باشم و برای جنگ نرم بیدار باشم.
با رخصت از رفقای اهل قلم ،امید دارم هر از چند گداری ایده ها و مطالب نو و البته حقی را در این کلبه مجازی مطرح کنم و پذیرای نظرات جوانان بیدار این دیار اسلامی باشم .
برای اینکه دوستان هم کمی با گذشته بنده آشنا شوند و اندکی خاطرات گذشته را مرور کنم ،تصمیم گرفتم دست نوشته های نشریه آرمان و سایت جامعه را بر روی وبلاگ بگذارم .که در قسمت آرشیو موجود میشود و هر روز یک مطلب روی صفحه اصلی ظاهر .
باشد که مورد توجه قرارگیرد. این شروع قصه است ....
یا علی مدد
میثم غفرانی